ای تف به جهان تا ابد غم بودن ای مرگ بر این ساعت بی هم بودن
لیلا که شدی حرف مرا میفهمی مجنون تمام قصه ها نامردند
آه از آن رفتگان بی برگشت
نه ماه است و نه مهر...! روزهایی که تو را ندارم
همدرد منی هم درد منی!
با چشمای خیس ایموجی خنده نفرستادی تا بدونی دنیا دست کیه رفیق...!!
بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت........
کدام خانه ؟ کدام آشیانه ؟ صد افسوس بی تو شهر پر از آیه های تنهاییست
تو را نشد ، می روم که خود را فراموش کنم
سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند...
مشکل در حال حاضر حجم نفهم ها نیست، مشکل حجم بسیار بالاییه که فکر میکنن آدم فهمیده ای هستن!
بغض یعنی: دردی هایی که رسیدن.. به گلوت...
عاشق غم اسباب چرا داشته باشد دارد همه چیز آن که تو را داشته باشد...! صائب تبریزی
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است
عاشق به خواب تن ندهد جز به خوابِ مرگ وآن هم بدین امید که بیند جمال دوست…
طرفِ دلتنگ همیشه ما بودیم
ای کاش می فهمیدی وقتی یه مرد برات گریه می کنه یعنی از همه چیزش برات گذشته …
با بهترین آدمای دنیا هم که بری بیرون و بهت خوش بگذره بازم ته دلت اونی رو میخواد که نیست
تو دنیای واقعی هم نمیشه رو آدما حساب کرد اینجا که دیگه مجازیه.
وحدت عشقست این جا نیست دو یا تویی یا عشق یا اقبال عشق
گمت کردم مانند لبخندی در عکس های کودکی ام
تنهایی یجوریه که نه از ته دلت میخوای تنها باشی نه عمیقاً دوست داری کسی وارد زندگیت بشه!
بعد از طلب تو در سرم نیست غیر از تو به خاطر اندرم نیست
کسی که تنهایی اذیتش نمیکنه، یعنی خیلی وقته که آب از سرش گذشته