صد بوسه ی نداده میان دهان توست من تشنه کام و آب خنک در دکان توست سر تا به پا زنی تو و زیباست این تضاد زان شرم دخترانه که در دیدگان توست باغی تو با بنفشه ی گیسو و سرو قد یاست تن است و گونه وگل ارغوان توست...
در همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم
پاییز کوچک من دنیای سازش همه رنگ هاست با یکدیگر تا من نگاه شیفته ام را در خوش ترین زمینه به گردش برم و از درخت های باغ بپرسم خواب کدام رنگ یا بی رنگی را می بینند در طیف عارفانه پاییز؟
یاد تو می وزد ولی، بی خبرم ز جای تو کز همه سوی می رسد، نکهت آشنای تو غنچه طرف فزون کند، جامه ز تن برون کند سر بکشد نسیم اگر، جرعه ای از هوای تو عمر منی به مختصر، چون که ز من نبود اثر زنده نمی شدم اگر،...
عطرِ تو تراود مگر از بسترم امشب کاین گونه گریزان شده خواب از سرم امشب چون تشنه پس از وصلتِ دریا و چه کوتاه از هر شبِ دیگر تک و تنهاترم امشب بیدار نشستم که غمت را چو چراغی از شب بِسِتانم، به سحر بِسپُرم امشب اشکت چه شد ای...
دور از نوازش های دست مهربانت.. دستان من در انزوای خویش تنهاست بگذار دستت راز دستم را بداند بی هیچ پروایی، که دست عشق با ماست
بوسه یی دادی و تا بوسه ی دیگر مستم کَس شرابی نچشیده است بدین گیرایی
طعم دوستت دارم ، از لب تو شیرین شد
قَسم به چشم تو، که کور باد چشمانم اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم...
ماندن یا نماندن سوال این است آی که چشم های تو میگویند؛ بمان ! می مانم حتی اگر جهان را بر شانه های خسته ی من! آوار کرده باشی...
بخوان مرا ومخوان جز مرا که می میرم ...
معشوق من ! بعد از تو جایت هم چنان خالی است خالی است جایت در دلم ، تا جاودان خالی است جز تو برای عشق ، کس کاری نخواهد کرد وقتی نباشی ، بی تو شهر از عاشقان خالی است جز تو زنی آغوش من را پر نخواهد کرد تو...
ز گونه و لب تو ، بوسه بر کدام زنم که خوش تر است از آن و این از آن خوش تر
شب است و در شبِ من خوش نشینی ات زیباست ️️️
تو آن بهشت برینی که جان خاکی من ، برای داشتنت ، عین آرزو شده است️
قرار نامه ی وصل من و تو بود آن که به روی شانه ی تو با لب من امضا شد
برای دیدن آن خوب، آن خجسته ی مطلوب، چقدر باید از این روزهای بد بشمارم؟ .
مرا به بوی خوشَت جان ببخش و زنده بدار، که از تو چیزی از این بیشتر نمی خواهم...️
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
چه گوشواره ای از بوسه های من خوش تر؟ که دانه دانه نشینَد به لاله ی گوشَت
. آغوش مهربانت، از هر جواب خوش تر...
آغوش تو ای دوست درِ باغِ بهشت است...️