متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
ازخداپرسیدم :چراوقتی شادم همه بامن میخندند
ولی ناراحتم کسی بامن گریه نمی کند
جواب داد:شادی هارا برای جمع کردن دوست آفریده ام ولی غم را برای انتخاب بهترین دوست
از میان همه شغل های جهان
عاشقی را برگزیدم
که شغلی تمام وقت است
کارفرمایی به جز خداوند ندارم
و همکارم که بادرخت می روید
و باخورشید که می تابد
و با زمین که می گردد
همه روزها، روز عشق است
نه ۵شنبه هاتعطیلم و نه جمعه ها
شغلم حقوق...
بیقرارم بیقرار ندیدنت، بیقرار نبودنت، بیقرار خاطراتی که حتی یک لحظه نمیتوانم از ذهن خود خارج کنم. ای جان جانان بیا قرار بیقراریهایم باش
خاطرات زیبای با تو بودن را در نهان خانه دلم پنهان نموده ام تا مبادا باد آنها را با خود ببرد.
خداوندا برای همسایه که نان مرا ربود=نان
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند=مهربانی
برای کسانی که روح مرا آزردند=بخشش خویش آگاهی وعشق می طلبم
خدای من خدائیست که دست گیر است نه مچ گیر
دستم رامی گیرد همانطور که هستم بدون پیش شرط همین و بس
وقتی بعلاوه خدا باشی منهای هرچیزی می توان زندگی کرد
یوسف می دانست که تمام درها بسته اند
اما بخاطرخدا و تنهابه امید او به سوی درهای بسته دوید
و تمام درهای بسته برایش بازشد
اگرتمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند
تو هم بخاطرخدا و با اعتماد به او به سوی درهای بسته برو
چون :خدای تو و...
میان آرزوی تو و معجزه خداوند دیواری است به نام اعتماد
پس اگر دوست داری به آرزویت برسی
باتمام وجودبه او اعتمادکن هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرابه مهربانی مادرش ایمان دارد
ای کاش ایمانی ازجنس کودکانه داشته باشیم به خدا
بی فرجام ؛
نشسته در ایستگاهی متروک
به انتظار مسافری درگذشته
از این دیار برو.....
قطعارفتنت مقدس ترین رفتن جهان است.....
سکوت کن و برو .....
با سکوت که رفتی به خودت ظلم نکرده ای......
مبینافرزاد
برای گره کورِ مشکلات
عصای سفید نذر کردم
عباس نبی زاده
من و تو از خوبای عالم هم خوبتر هستیم
در مثال زدن ادما از حوریان بهشتی هم بهتر هستیم
تشبه من برای خوبان تو هستی
امان که هردو در چاله ای افتاده ایم
چاله ای از فکر و خیال و انتقام
انچه گذشته باید بگذرد
اینده در راه است گذشته...
ای دلیل حال خوب من. همچون دوره گرد خیابان ها را دوره میکنم شاید با دیدنت دل بیقرارم آرام گیرد.
می خوام نامه ای برای خودم بنویسم
شاید خودم به من اعتراف کنه چه مرگشه :
من هرشب برای خودم نامه مینویسم ٬
ولی خودم نمیگه من چه مرگشه ٬
میگه اون آدم قبلی کو ؟
حتی دیگه من ٬ خودمو گم کرده . . .
T.me/Parmicam
لحظه های انتظار گاهی بسیار لذت بخش وگاهی بسیار عذاب آوراست. چه زیباست انتظاری که پایانش شوق وصال باشد وچه دردناک انتظاری که پایانش انتظار. ای کاش تو پایان انتظار باشی.
چه غبار سنگینی روی اینه نشسته است!!
چگونه است...
نمیدانم چندی پیش گردگیری کرده ام!؟
آه ...
ببین شوق جوانی ام کجا رفته؟!
دخترکی که مدام مقابل اینه سرخی انار را بر لبانش طراحی میکرد...
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام یا موی سیاه...
دلم یک بغل آغوش به پهنای آسمان میخواهد
شانه ای میخواهد به وسعت آرامش ویک عصر پاییزی
نفس هایی را میخواهد که در هر دم وبازدم بر گونه ام جا خوش کند
چشمانی را میخواهد که پرسه در آن سکوت بی اختیارست
باران بی چتر میخواهم وقدم زدنهایی به کرانه...