متن دل بستن

حالا تو مراد منی و شعر مریدت
حالا نفسی می‌شود آیا نکشیدت

هر بار گره‌خورده نگاهت به نگاهم
یک چشم به حرف آمد و یک چشم شنیدت

دل‌بستگی ساقه خشکیده و ریشه‌ست
دل بستنِ انگشت من و موی سپیدت

بی‌عطر تنت سخت پریشانم و ای کاش
می‌شد کمی از حجره...

رقصِ لبخندِ رهایت زیباست
اسمم از عطر صدایت زیباست

دامنت دشت گل و پروانه
مثل صبحی و هوایت زیباست

علت این همه زیبایی چیست؟
خوب گفتی که؛ خدایت زیباست

خوش به حال تو که هرجا باشی
رسم هر لحظه برایت زیباست

دوستت‌دارم و این دل‌بستن
با تو تا مرزِ نهایت...

دل مبند،
شادی !
به دل بسته نمی رسد .
حجت اله حبیبی

به فتوای دلم سر در مسیر عشق می بازم
اگرچه عقل می گوید که دل بستن خطر دارد

زندگی درد قشنگی است که به آن دل بستیم

گاه آنقدر بی رحم که نفست می گیرد

گاه آنقدر شیرین که گمانت آرد

دنیا در کف توست

و همین هم شاید ساده ترین قصه یک انسان است

گاه باید خندید به همه دلهره ها

به هوای گلی از خاک خدا...

بعضی گناه ها
آنقدر سنگین است که
عذابش از همان موقع
که مرتکب شدی
نازل می شود
مثل دل بستن...!

زندگی دل بستن است و آرزوهای دراز
هم از این باید برید و هم از آن باید گذشت

تنهاییت را بچسب...
بیخیال آدمها...
دل بستن به آدمها فقط درد دارد...

رشته ی امید بی حاصل گسستن
بهتر از بیهوده دل بستن...