متن زندگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زندگی
چند لحظه دنیا درونت را متوقف کن ویک بار برای همیشه با تمام وجودت انقلاب کن نمیتوانم را از تخت سلطنت پایین بکش ودنیای درونت را به میتوانم واگذار کن میدانم سخت است اما به دنیای بعد نمیتوانم فکر کن با تمام مداد رنگی های دنیا
به هر زبانی که...
از یک جایی به بعد درزندگی میفهمی که میشود اهدا کرد مهربانی را آرامش راخوشحالی را...بدون اینکه ذره ای از روحت کاسته شود آری اینگونه میشوددریای قلب انسان را دراوج تهی بودن لبریز ازانسانیت کرد
نویسنده عطیه چک نژادیان
روزهای زندگی را نمیخام
وقتی تو دیگر زنده نیستی
شاید هم من مرده ام
که بعد تو انگار زندگی نیست
علی محمد ملکی
تا وقتی نفس میکشی
هرگز
پایان معنایی ندارد
این را
نبض های کوبنده رگهایت می گوید
این را
نفس های گرم شبانه
سماور در حال جوش اجاق
عکس های قاب شده ی دیوار
این را
امضای روی کاغذهایت
چگونه از پایان حرف میزنی
وقتی کسی شبها
خواب بوسه هایت را...
رشد کردن،بزرگ شدن،قد کشیدن،بیشتر فهمیدن،منطقی برخورد کردن جنگیدن تلاش کردن و ...
این واژه هارو که میبینی نا خودآگاه یاد مسیر های موفقیت و فتح قله های آرزوهات میوفتی ولی قبلش باید بدونی که همه اینا احتیاج به زمان دارن ، صبوری کردن میخوان، درد کشیدن میخوان
انجام دادن و...
با نگاهت شکنجه می شوم
از زمانی که
به دیگری چشم دوختی
شلاق نگاهت
نه تنها تنم
بلکه تمام زندگی ام را
کبود کرده است
مجید رفیع زاد
برونگرا هایی که درونگرا میشن کسی نبوده بهشون توجه کنه و احساساتشون نادیده گرفته شده ؛
این جور افراد به محض پیدا کردن آدم درست خودشون دوباره به حالت قبلی که برونگرا بودن برمیگردن ..
حالا آدمایی که از اول درونگرا بودن و بعد برونگرا شدن این افراد و شریک...
پرتکاپو باش
اصلا خسته نشو
به سقوط هات فکر نکن
چون قراره تو به خیلی از بلندی ها راه پیدا کنی
شکوفه های بهار رو بو کن
تو خش خش برگهای پاییزی قدم بزن
رنجات رو دوست داشته باش
چون همون رنجا باعث میشن
روزای بهتری رو بسازی
بله جهان...
منی که نام شراب از کتاب می شستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد
کنون که کاتب دکان می فروش شدم
فضای خلوت میخانه خرقه پوشم کرد
درجاده ی زندگی گاهی به عقب نگاه میکنم ومی بینم که چقدرخداهمه چیزرا درست چیده
نویسنده عطیه چک نژادیان
تا وقتی نفس میکشی
هرگز
پایان معنایی ندارد
این را
نبض های کوبنده رگهایت می گوید
این را
نفس های گرم شبانه
سماور در حال جوش اجاق
عکس های قاب شده ی دیوار
این را
امضای روی کاغذهایت می گوید
چگونه از پایان حرف میزنی
وقتی کسی شبها
خواب بوسه...
آخر هفته را جور دیگر دوست دارم.
انگار یک آخیش گفتن طولانی برای خستگی های روزمره است.
انگار یک توقفگاه لب جاده برای شروع زندگی دوباره است.
مثل یک چای خوردنِ با عشق برای شستن تمام غم و غصه ها میماند و کام را شیرین میکند.
گویی همانند دریای بیکرانیست،که...
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که
لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود!
سهراب سپهری
زندگى افتضاح قشنگى ست
مثل رویایى که یادت نمى ماند
هرچه بیشتر در آن غرق مىشوى
بیشتر نمى میرى!
و مرگ همیشه وقتی می رسد
که زندگی
تو را از قبل کشته است!
جلال پراذران
رفیق هر موقع یادگرفتی که برای خودت و آرامش و حال خوب خودت زندگی کنی و برای رسیدن به اهدافت بدون در نظر گرفتن حرفا و رفتارهای دیگران تلاش کنی و قهرمان زندگی خودت باشی
اون موقع میتونی بگی زندگی رو زندگی کردی
یاسمن معین فر
هر روز جوری زندگی کن که انگار آخرین روزته
هر روز جوری تلاش کن که اینگار دیگه فرصتی نیست
یاسمن معین فر
لعنتی بی تکرار من!
در مرور تمامِ زندگی ام تو تنها چیزی بودی که بر تمام وجودم،بود ونبودم،هست و نیستم حکم رانی کرده ی و در تلألو خاطراتم جا خوش کرده بودی!
تو برای من همان حسِ مطلقی میان تمام نا به هنجاری های روز و شبم!
همان روزنه ی...