متن سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیامک عشقعلی
زندگی «جنگ» بود
برای «نامنظم» بودنش
آموزش ندیده بودیم!
«من» و «تو»
هر کدام
اولین و آخرین سرباز این قصه،
خودمان برای خودمان!
آنقدر تنها هستیم که گاه
رو در روی یکدیگر
برای کشتن «ما»
بی رحم می شویم!
▪️سیامک عشقعلی
زبور
تورات
انجیل
قرآن...
ای کاش در صفحه ایی، سوره ایی، آیه ایی
حتی کوتاه!
می گفتی:
مبادا دلی را بشکنید!
▪️سیامک عشقعلی
من اهل جاده های بی غروبم
من اهل دردهای بی شروعم
برایم باختن معنا ندارد
که من همیشه در حال طلوعم
من اهل روزهای بی نشانم
من اهل کوچه های بی عبورم
هزاران بار اگر از پا نشستم
بلندم کرد در آخر غرورم
ندارم ترس از امواج دریا
هزاران صخره...
به اشک نخبه های در امین آباد سوگند!
به نام هر شهید کشته در راه خداوند!
به آه کارگر! وقتی که خالی ماند دستش،
به نسل ناامید از زندگی و فکرِ لبخند!
به بغض شاعر تبعیدیِ دلمرده و طرد
به شب تا صبح جان کندن برای مزدِ نا چند...
فقط...
آهسته بکوب درب را! ... انگار...
از باغچه یاس رازقی می چیند!
انگار صدای خواهرم آمد
این خانه هنوز خواب می بیند...
این خانه هنوز خواب می بیند...
در آینه ها ترانه می خوانیم
در جست و جوی «جزیره ی گنجیم»
دلباخته یِ «سپید دندانیم»
لبخند پدر بزرگ خالی نیست...
قراره من و تو اقیانوس شیم
غبار آینه هارو پاک کنیم
خیلیا مارو به هم نشون می دن
قراره من و تو کولاک کنیم!
رفیق روزای سخت بی کسی
وقتشه دست تووی دستام بذاری
قول بده همیشه محکم بمونی
قول بده خسته نشی کم نیاری!
رود تا وقتی که رنگ...
◾موومان آخر:
در من نشسته مردی
با قصه ایی غم انگیز
شهریوری پر از برگ
در ابتلای پاییز
تقویم عمر این مرد
سی سال سرد دارد
یک لاله زار حسرت...
سازی که درد دارد...
پایین شهر ذهنش
دریای بی کسی هاست
موسیقی سکوتش
یک سمفونی زیباست!
مردی که ساز می...
هرچقدر هم این سیاره خشک باشد
کنار رودی
در دامنه ایی
بالاخره یک شاخه گل سرخ پیدا می شود
برای شروع عشق
که عشق؛
مادر بودن است!
مثلا:
دوباره گندم می کاریم در کوشاکوشی معصومانه
احساس می بخشیم به رقص شاخه های سیب
نان می پزیم در تنور لبخند
تو...
گیلاس لب هایت را از کدام باغ می توان چید؟
و لیموی سینه هایت را!
اصلا بگو
زیبایی تو در تشبیه به کدام گل
می تواند وجه شبه باشد؟
انگار هیچ شاعری نمی داند
که زیبایی را تو آفریده ایی!
هرجا که خنده بر لب ها غنچه بست
هرجا که...
می خندی با تب لحنت
رو ذهنم عشق می پاشی
می پرسم کی به این خوبی
چشاتو کرده نقاشی!
درسته که واسه گفتن
آدم گاهی میشه ناشی
ولی مجنون شدم آره
همونی که تو لیلاشی
شدی دنیای این شاعر
خانومی که شما باشی!
◾شاعر: سیامک عشقعلی
باران روز بی کسی! یعنی: سیامک
یک عمر با دلواپسی... یعنی: سیامک
هر آه سرد و دم به دم! یعنی: سیامک
اردیبهشت زرد غم! یعنی: سیامک
آواره ی اندوه ها! یعنی: سیامک
تنها رفیق کوه ها! یعنی: سیامک
شب گریه های بی صدا! یعنی: سیامک
افتادن بی دست و پا!...
آسمان شد فرش زیر پای عشق
دل نبود آن روز دلبر خلق شد!
خاک عطرآگین به ناز و بوسه بود
نور پاشیدند و دختر خلق شد!
◾شاعر: سیامک عشقعلی
روز دختر بر تمام دختران سرزمینم مبارک🌷
در اوج درد و غم، مراقبت هستم!
ای آخرین همدم! مراقبت هستم!
همیشه جنگیدم، برای لبخندت
اگر بمیرم هم؛ مراقبت هستم!
◾شاعر: سیامک عشقعلی
ای صدایت بهشتی ترین موسیقی همیشه!
ای نگاهت بوسه گاه کلماتم!
این دست ها
چه معصومانه می مکند گرمای عشق را از دستانت!
و چه کودکانه
در آغوشت به خواب رفته این مرد،
که طعم ملیح خنده هایت
در وسعت جهانش
به جریان انداخته ترنم خشکیده ی رود را!
حافظه...
سپردی دست دریا قامتت را
نشان دادی غرور ملتت را
چه راحت با شکستن ایستادی
نوشتم تا بخوانی عزتت را
تو سبزی تا ابد نیلوفرانه
که با خونت سرودی هیبتت را
به جنگ موج ها چون صخره بی تاب
به گرمی می کشانی طاقتت را
تو رفتی بعد دخترها نوشتند:...
ای زنده ترین رنگ عشق
ای بال و پر یاغی ها!
دریاشدنت غوغا کرد
در خاطره ی باقی ها
صد کوه دوباره پا شد
از غیرت الداغی ها!
◾شاعر: سیامک عشقعلی
نثار روح شهید حمیدرضا الداغی
خورشید من!
ای پیامبر زندگی بخش شاعرانگی هایم!
ای همیشه ی شیرین زیبایی
که حسرت تسخیرت،
در ذهن آینه های شهر نبض می زند
و فردا
با پرچم سفیدش
در اقراری معصومانه
شهادت می دهد بی تکرار بودنت را!
با من چه کرده ای؟
که هرروز
عابدانه می نشینم به...
فرزند همیشه ی همین جا هستم
دلبسته ی ساده بودنم تا هستم...
با غصه رفیق و خنده بر لب دارم
من شاعر قلب های تنها هستم!
◾شاعر: سیامک عشقعلی
دوستت دارم و گاهی از خدا هم بیشتر!
یک نفر هستی ولی از اهل عالم بیشتر!
شاعر: سیامک عشقعلی
دریا به وقت عاشقی
گاهی پر از درد است و گاه،
آوار طوفان می شود!
اما تو باز عاشق بمان!
هرکس از عشقش بگذرد؛
آخر پشیمان می شود!
◾شاعر: سیامک عشقعلی
امشب شب قدر است... خلصنا من الهم!
یادی کن از من با قنوت هر دعایت
دروازه های آسمان وا شد دوباره
قرآن به سر تا صبح بیدارم برایت...
ای حاجت معصوم من امشب روا شو!
گل داده بغض چشم هایم در هوایت...
◾شاعر: سیامک عشقعلی
اگر با بی کسی پیوند دارم
خزر را مثل یک لبخند دارم
شقایق های تاریخم پر از درد
به خون و بغض شان سوگند دارم
که صلح و سادگی تا بوده با من
غروری سخت ثروتمند دارم
هزاران کوروش از جنس حقیقت
ازل را تا ابد فرزند دارم
خلیج فارس...