شعر اعتراضی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر اعتراضی
وزنِ شعرم عروضِ استفراغ
گریه تنها ویارِ افکار است
ترس از تا شدن مچالیدن
مرگ بر هر چه شکل خودکار است
تِر بزن مُهلتِ دقایق را
پشتِ ته مانده های بالشِ خیس
جیغ در تُنگ تَنگِ آزادی
زنده بادا زبانِ ماشه ی هیس
آن ورِ کوچه های زندانی
انقلابِ دروغِ...
در گوشه ی فاضلاب دفتر زده اند
با مشورتِ الاغ مَعبر زده اند
یک مُشت عَرق سوز به خاک افتاده
از چوبِ حراجِ شعر منبر زده اند
صلیب سرخ
وَ باز سایه ی زاغی میانِ شب لرزید
خبر رسید خیالی دوباره بیدار است
کنارِ چَنگ و دولا چنگ سَربه زیر سیاه
سونات خاطره در آستین گیتار است
تمام زندگیم جیره خوار شعر شده
از آن زمان که تو را لایِ مثنوی دیده
شبیه تخمِ هنر پای منبر...
به نقشه نقش غارت میزند باز
دم از جعل هویت میزند باز
خلیج فارس ، تاریخ من و توست
چه کس تاریخ را خط میزند باز؟
تَهِ دالانِ بی قراری ها
واژه سمتِ جناس خَم میشد
در سراشیبِ باورِ بی مغز
از لباسِ مداد کَم می شد
گریه ها در مدارِ رسوایی
پایِ زِهدانِ چشم آویزان
نوبتِ زایمانِ پی در پی
زیر ساطورِ حضرتِ هَذیان
فالِ من قهوه ای ترین لحظه
توی فنجانِ چای لَم داده...