متن سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیامک عشقعلی
دیدند غمگینی ولی شادت نکردند!
دیدی تو را یک لحظه هم یادت نکردند!
در چاه غم بودی ولی آن ناتنی ها
رفتند، خندیدند، آزادت نکردند!
ویران شدی و روزگارت درد می کرد
دستی نیاوردند آبادت نکردند!
گفتند با پروانه ها ماندن چه زیباست
هرگز به این دیوانگی عادت نکردند!
در...
با هزاران چشم گاهی بد مراقب هستی و
دزد اما پیش چشمت منزلت را می برد!
عشق مثل آسمان آبی ست از هرجای شهر
یک نفر یک روز می آید دلت را می برد!
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
عطر تو گرفته پیراهنمو
دوباره دلم یه جای دور می خواد
عمریه دارم ادامه می دمت
اسم تو اما به یادم نمیاد...
گاهی بغضی، گاهی حسرت، گاهی شوق
کنارت یه جایی جامونده دلم
مثل انتظار یک برگشتن
توو غروب غمگین یه ساحلم!
من هنوز دور خودم می چرخم و
گاهی...
بعداز تو عمری با هوایت گریه کردم!
رفتی و ماندم در عزایت؛ گریه کردم!
هربار از راه آمدم دیدم تو هستی
در خانه ام خالی ست جایت...گریه کردم...
باغی که پرپرشد تمام غنچه هایش
اینجاست شاید بی صفایت! گریه کردم
هربار اینجا آسمان، سرخ از غمت شد
با بغض هایت...گریه...
هرلحظه ی این زنده بودن باتو زیباست
خوشحالی بی وقفه ی من باتو زیباست
من یک مخاطب در جهان دارم تو هستی
خانم! اصلا شعر گفتن باتو زیباست
وقتی تو باشی من خدا را دوست دارم
آرامش این روزها را دوست دارم
یادت می آید بار اول با خجالت
گفتم:...
خان نمی داند چه بد با بغض رعیت می کند
گاه بعضی را سکوتی هم، بدعادت می کند
جمع کن هوش و حواست را دلی را نشکنی
آفرین بر او که در این حرف دقت می کند
از گناهم چشم پوشی کن و روزی می رسد
مبتلا باشد همان کس...
در اتاقم درختی هست، همسنِ پدر بزرگم!
طنابی به شاخه هاش بسته ام
و هفت سالگی ام هرروز تاب بازی می کند
تا پله های مارنقولا
تا خانه های روروس
تا کلیسای باسیل
تا نگاه خیره ی مجسمه های موآی!
اشتیاقم که سرازیر شود
تمام کوچه های جهان را
در...
مشت واکردم و آن ماهی رفت...
گفته بودم که تو هم خواهی رفت!
تا ابد خواست بماند با من
بعد یک حوصله همراهی رفت!
بدترین لحظه ی دل کندن بود
ماند بر روی لبم آهی... رفت...
شرط عشق است که مومن باشی
مثل یوسف شو! به هر چاهی رفت!
خواستم...
می ترسم از منی که تنها می مونه بی تو!
وقتی خیابونارو رج می زنم با یادت...
کی مثل من تا این حد دوستت داره توو دنیا
کی مثل من می تونه دیوونه وار بخوادت؟!
وقتی نباشی این شهر، گور عذاب میشه
زندونی که توو پیله ش می سوزم و...
مانند گل هستی تو از بس ناز داری!
در چشم هایت صد غزل اعجاز داری!
بالا بلایی! دلربایی! ماه هستی!
تقصیر قلبم نیست چون دلخواه هستی!
از چشم من زیباترین هستی همیشه!
هرجور باشی دلنشین هستی همیشه!
ابروی قاجاری! تنی نازک تر از گل!
اصلا چرا باید بگویم گل؟ سر...
زیباست به قدری که دلم رفته برایش
رد می شود از کوچه ی ما عطر هوایش
آهوی نگاهش شده صیاد غرورم
هم قیمت جان است ولی ناز و ادایش
هوش از سر من رفته که این بار بچینم
یک بوسه از آن غنچه ی لب های بلایش
ای کاش که...
«دوستت دارم!»
شیرین ترین لالایی ست
برای ادامه دادن
من هنوز
عاشقانه
بیدار هستم
در خوابِ زندگی،
کنار تو!
▫️سیامک عشقعلی
گرچه دستان من و دست تو از هم دور است
آخر این شب تاریک سراسر نور است
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
به عشق پاکی که بین من و توست
به اون نون و نمک که خورده بودیم
به سختی هایی که با هم کشیدیم
به اون روزایی که افسرده بودیم
به شعرایی که گرم و عاشقانه
برای چشمای تو می نوشتم
به اون احساس زیبایی که هرروز
کنارت باتو شد عین...
هلال ماه را با خنده چیدند
کمان ابرو هایت را کشیدند
تمام آسمان تعطیل شد چون
تو را با بوسه و ناز آفریدند
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
عاشقِ سبز کمی روشن بود
با غم و غصه ولی دشمن بود
من دلم طعنه به برگی نازک
غیرتش سخت تر از آهن بود
ماه پیراهن او بود انگار
دشت گل بر تن او دامن بود
خنده اش ناز به شعرم می ریخت
چشم او چشمه ی رقصیدن بود
پلک...
توو سینه ی تو قلب من آشوب داره
از هر کجا که هستی اسمم رو صدا کن!
بغض قنوتت اشک چشمای فرشته ست
خانم برای هردومون امشب دعا کن!
من خسته م از این بی تو بودن های بی رحم
از جای خالی تو خیلی ترس دارم!
هر روز سالم...
توو اقیانوس چشمات غرق عشقم
تو می خندی، خوشی آغاز می شه!
صدام کن بشکفم! زیبا شم از نور!
صدام کن از همیشه تا همیشه!
صدام کن تا جنونم گُر بگیره
صدام کن تا که تفسیر تو باشم
صدام کن تا وفور بوسه تا عشق
می خوام هرلحظه درگیر تو...
من غنچه ی پژمرده ی هر سال هستم
چون آرزویی دیر اما کال هستم
اندوه هر تبعیدیِ بی خانه ام من
شاید به قول مادرم دیوانه ام من!
با بال هایی بسته در پرواز بودم
پایان تلخی از خودِ آغاز بودم...
جاری شدم در خط اول گیر کردم
من روح...
زن ها مثل گنجشک هستند!
گنجشک ها خیلی سخت نزدیک می شوند!
اگر و اگر؛
محبت، صداقت، صمیمیت و غیرتت را
مومنانه نثارشان کنی، با تو می مانند!
و عاشقانه با بغضت، می سوزند!
با تبسمت، زیبا می شوند!
حتی اگر سهمت از جهان، حصیری باشد در کویری دور
همان...
خواهشی دارم اگر سست، اگر بی ادبم
می شود لب بگذارید کمی روی لبم؟
من مریضم و گرفتار به درد و غم عشق
می زند طعنه به آتش به خدا تاب و تبم!
بوسه ای گر لب شیرین شما هدیه دهد
می نوازد به خوشی رگ به رگ هر عصبم...
سر به روی شانه ام بگذار با من گریه کن!
غصه دارد قصه ام ای یار با من گریه کن!
نارفیقی می کند این روزگارِ لعنتی
می رسد پایم به چوبِ دار! با من گریه کن!
سایه ای از پشت سر با خنده فحشم می دهد
می زند سنگی به...