شعر سپید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر سپید
ای شکوفه ی سپید
بگو چطور پنهان کنم زیبایی ات را
که از لبخند آفتاب
وجیک جیکِ گنجشک ها تو می ریزی
مریم گمار
ای بغض فروخورده ی کلمات !
بگو چقدر مانده تا برسم
به دست های یقین؟!
وقتی پای بهار
به سطر تردید باز شده است
مریم گمار
خورشید من!
ای پیامبر زندگی بخش شاعرانگی هایم!
ای همیشه ی شیرین زیبایی
که حسرت تسخیرت،
در ذهن آینه های شهر نبض می زند
و فردا
با پرچم سفیدش
در اقراری معصومانه
شهادت می دهد بی تکرار بودنت را!
با من چه کرده ای؟
که هرروز
عابدانه می نشینم به...
ببین !
خورشید در دست های تو
تقطیع می شود
لا به لای همین سطرها
که از ادامه نبض اش
می ریزد ترنم بوسه.
مریم گمار
بر می گردم به نقطه های روشن
به تو که ریشه دوانده ای
کوچه به کوچه در صدای واژه ها.
مریم گمار
ببین چگونه!
پایم به خیابان تو می چرخد
به دقیقه ها.
تا حدود بختم
از چشم های تو بگذرد
و هربار به شکل تازه ای
هجا کند دوستت دارم را
مریم گمار
نشسته ای در اندیشه رگ ها
و فیلم لبخندت در چشمم
مونتاژ می شود
حالا نگاه روشنت
از آب و افتاب می گذرد
تا بپیچد بر زوایای متفاوت تنم
مریم گمار
بگو چند لب خند به نیم رخِ روز ببخشم؟
که بابونه از هفت جهت، از آستین باد بریزد
و نامِ تو تشدید شود
بر حواسِ آفتابی ام
در ساعتی که رگ هات روشن ترند.
مریم گمار
ببین چگونه!
حروفِ الفبا بر سطرها کش می آیند
تا برسند به زاویه ی تصدیق.
و طرحی تازه شوند بر مردمکِ چشم هات
این موی رگ های عصیان!
مریم گمار
دست بکش به حروفِ جویده
به رگ های متروک
تا بیرون بزنم طیف طیف از منشورِ پنجره
بر گیلاس های امید
مریم گمار
ای دقیقه های روشن در زیباییِ رفتار!
بگو چگونه ذره بتکانم!
از سایه
که از هر دریچه ممنوعه یی می ریزد
در حصارِ تاریکی
مریم گمار
می تازه!
به رستگاری کلمه رفته بودی
به ضیافتِ یک بوسه!
تا ریشه بگیری در طلیعه ی نور
و به نمایش بگذاری
شکلی از مجالِ بودن را
مریم گمار
در بندِ عشقت اسیرم؛
ببین چه سان،
ژرفای احساسم،
با تکرارِ محبّت،
ترجیع بندِ مهر می سراید!
زهرا حکیمی بافقی، کتابِ گل های سپید دشت احساس.
🍃🌸🍃
به بند کشاندم،
سروادِ احساسم را،
در تکرار هر روزه ی مهر؛
اینک،
دیوانِ دلم،
جز ترجیع بند مهربانی،
شعری ندارد!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
چترِ دستانت را،
سایه سارم کن؛
تا احساسم،
رها گردد،
از دستِ باران دلتنگی!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
اگر دستم به دامانت برسد،
از عشقی لبریزت خواهم کرد،
که همواره،
به احساسم،
دست داده است!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
خود را به خواب زده احساسم؛
شاید،
که رویایت ببیند،
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب گل های سپید دشت احساس)
☘🌺☘