شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
بالاتر از سیاهی؟
--رنگی هست!!!
شب های من...
زانا کوردستانی
گاهی صدایم کن،
خیلی وقت است غبارآلود شده ام؛
میان کتاب های دست نخورده ات...
لیلا طیبی (رها)
سنجاقکِ بازیگوش،
تصویرِ ماه را
مخدوش کرد...
***
برکه،،،
از خشم لرزید!
لیلا طیبی (رها)
مداد رنگی هایم،
رنگ به رنگ
می کشم بر کاغذ...
مداد سیاه می خندد!
آه،،،
دنیا به اندازه کافی سیاه ست،
-- از تو بیزارم...
رها فلاحی
دستم به غزل نمی رود بعد از تو
دل سمت زُحَل نمی رود بعد از تو
بوی نجسی می دهد آغوش همه
دیگر به بغل نمی رود بعد از تو
بابک سویدا
بگذار ستاره ها تشنه بمانند
بگذار آفتاب گرسنه بتابد
تو از نَم گیسویت
عطش را در من
کی فرو می نشانی؟
ای افطار روزهای بلند خرداد و تیر
در رمضان های آمده و نیامده
علیرضا مرادی
در انزوای تن، شیری زندگی می کند
که سالیان دور
اُبهت ش را به چشمانِ آهویی گریزان
باخته است
رویای تو را
هر صبح
می سپارم دست قاصدک های عاشق
ای زیبای من
که نامت
زیباترین واژه دفتر شعرم شد
و نگاهم
چون
آفتاب گردانی
می گردد در پی نگاه تو
-بادصبا
من،،،
آفتابگردانم!
وقتی خورشید من نباشد
دل به هیچ چراغ هرزه ای نمی بندم!
-لیلا طیبی (رها)
تو بگو ماه کجاست؟ تو مرا خانه ببر….. دل من نابیناست.
تو بگو آه چه طعمی دارد؟ تو بگو ابر چرا می بارد؟
باد در گوش درخت،چه آوازی می خواند؟
سرو شیراز چرا آزاد است؟
بر لب خار چرا فریاد است؟
این چه شهری است؟همان جابلقاست
ما کجا گمشده ایم؟...
بین ساختن نیمکت وُ،
هیزم،،،
سردرگم مانده ست نجار
***
درختِ خشکیده
از عشق
چه می فهمد؟!
-زانا کوردستانی
ماه را،،،
درون باغچه
--چال کردم!
فردا بر درخت خرمالو
صدها فانوسِ گس،
--آویزان بود!
-زانا کوردستانی
امشب و هر شب،
دو، سه بار دوستت دارم هایم را مرور کن
نیازی به دیازپام نیست...
...
حالا؛
آرام به خواب!
-زانا کوردستانی
لب به لب می شوم
بر لب فنجانی که از لبت
بوسه ای گرفت
آن هنگام که لب بسته بودم
به سکوتی پر فریاد
تا رسوا نشود
آن دل که سال ها
زد نقشی خیالی بر لبت
بی آنکه ذره ای
لمسش کرده باشی