متن صدایت

از تو تنها یک چیز در من جا مانده است
آن هم خاطراتی است که در وجودم پرت کردی و دیگر راه فراری ندارند...
ای کاش از تو چیز دیگری برایم می ماند
چیزی زنده تر از خاطره همچون وجودت؛
عمیق تر از آرزو همچون صدایت
و آبی تر از...

گوش سپردم به آن صدایت
آن صدای دل فریب و گول زننده
عقل و هوش مرا برد
آن نگاه فریبنده...

با من اشک بریز که من از هر پاییزی بارانی ترم ...
که تو خزانی...
و من اولین برگ رقصان...
من از پاییز تنها تو را فهمیدم ...
تو از باران بگو ...
من قطره می شوم ...
در نگاهت غرق ...
تو از برگ بگو ...
می ریزم من...

اسمت فقط چهار حرف است و کل دنیای منی با یک علی گفتن چقدر قشنک است صدا کردن هایت خیابان ها حیران اند از صدایت
صدای ب قشنگی بودن هایت

علی بازرگان

خنده هایت را قدر بوسه هایت
و سکوتت در تعلیق را
قدر صدایت در آواز،
دوست می دارم.
و در ندیدنت
چه فرق می کند
که بگویم دلم بیشتر برای چه تنگ است
وقتی دلم
برای تو تنگ است.

صدایت به پاییز رفته
هر چه می گویی
دلم می ریزد

صدایت
به پاییز رفته
هر چه می گویی
دلم می ریزد

صدایت؛
قوی ترین اسلحه ی دنیاست ..
همین که میگویی؛
"دوستت دارم\..
همه ی دلهره های جهان
میمیرند ...

صدایت در گوشم ولوله به پا می‌کند جانان

و من گاهی نه صورتت ، نه چشمانت ، که دلم می‌خواهد صدایت را ببینم ...

تا صدایت گوش‌هایم را نوازش می‌کند
تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار ؟!

مُهم نیست که شانه هایت تجسم است !
و آغوشت خیال
همه یادت اینجاست
نگاهت ، صدایت ، خنده هایت
دیگر چه میخواهم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
️️️

سلام
خوش آواترین ملودیِ صبح است
شنیدن صدایت زندگی را
بخیر میکند.....