متن غرور
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غرور
منم غریبه ای آشنا
از کوچه های بن بست بی عبور
که غرور را به هیچ نفروخت...
پروانه فرهی(پرر) ۹۸/۸/۸
دریای احمر
مرادیگر نمی خواهد دلم فهمیده این غم را
تحمل میکندقلبم ؛ که باور کرده ماتم را
ز سرمای نگاه او تنم چون بید میلرزد
غرور و شوکتم اما به تنهائیم می ارزد
چه شبها منتظر تا صبح نگاهم خیره بر در بود
نمی امد ؛ سحر میشد ؛...
سگ نگاه خنده داری به گرگ کرد و گفت ؛
من آهویت داده بودم ،آیا باز می گویی گرگ ها برترند ؟
تو اگه عرضه داشتی آهویت را نگه میداشتی ....
گرگ لبخند زد و گفت :
من خدای غرورم،رقیب ببینم نمی جنگم ،پا روی عشق و احساسم می گذارم...
برده ای دل ولی نمی دانی ، تو غرور همه فراهانی
زود برگرد و زود بیا ، مانده ام در میان ویرانی ...
دلنوشته:غرور
غرور عجب چیز بدی است!
آنقدر سرسخت و دل سنگ می کند چنان به غُل و زنجیرت می کشد که
دستانت، دیگر دستان کسی را نمی گیرد، چشمانت غیر خودت کسی را نمی بیند، گوش هایت به جز حرف خودت حرف کسی را نمی شنود.
غرور چنان بر آدم...
غرور من امپراطوری هس که به پای هیچکس
سقوط نخواهد کرد؟!:/
ما بازمانده ی غرورمان هستیم...
نگاه کنید چه لاشه ای به جا مانده از آن آدم عاشق!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
محبوب من چشم های محترم شما تمام غرور من است
دوباره خورشید عشق طلوع خواهد کرد
تمامی خاطرات ام را مرور خواهد کرد
همه دیروز های تلخ ... با تو را
از بیت بیت شعرهایم دور خواهد کرد
و تنهایی خانه خلوت و تاریک را
پر از امواج نور عشق خواهد کرد
دوباره باور آیینه سبز خواهد شد
که با...
اینکه هوامُ داری
منم هَواتُ دارم
بی توهمش دنبال
یه دیداردوبارم
یعنی عاشقیم امّا
به همدیگه نمیگیم
یعنی حاضریم حتّی
برای هم بمیریم
اگه میخوایم آخرش
دودِل به هم برسه
یکی ازمابایداز
غرورش دس بکشه ...
بر سر کوچه بن بست دلم خیمه زدم
تنها با مرور چشمانت دلم پیر میشود
التماست میکنم برگرد
تنها این غرور برایم مانده بود آن هم حراج نگاهت.......
«فاطمه دشتی»
دگر نه جوانی را خواهم بخشید نه لذتی را از پیری خواهم برد وای از دنیای تباه زندگی جزء غرور و اسراف هیچ است زندگی کام به کام هیچ کس وفا نخواهد داشت لحظه به لحظه خوب میگوییم آخر......
از دست گریه های خودم خسته میشوم
از دست تو که با نَوَسانم نساختی
از زندگی که زندگیم را به باد داد
از اینکه بعدِ من تو خودت را نباختی
من از خودم که خسته نشد از تو خسته ام
از این غرورِ بین دوتامان همیشه سَد
از اینکه خواستم...