این زن که دستش را رھا کردی قسمت شدہ مردِ خودش باشد چشم از همه عالم بپوشاند فکرش پِی درد خودش باشد ...
دل دادم و بد کردم یک درد به صد کردم وین جرم چو خود کردم، با خود چه توانم کرد
درد من حصار برکه نیست! درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!!
سرِ من درد که نه، میِل شکستن دارد تا که بیرون بکشم از وسطش فکرِ تو را !
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمری که دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری
تو چاره ی تمام حال های بد منی ... !
قلبم این روزها سخت درد میکند کاش یک لحظه می ایستاد تا ببینم دردش چیست.
گر چه او هرگز نمیگیرد ز حال ما خبر درد او هر شب خبر گیرد زِ سر تا پای ما
ضامن که رضا باشد من آهوی دربندم... آقا بطلب حتما کم می کند از دردم...!
تنهائیت را بچسب، وابستگی فقط درد دارد... بیخیال آدمها... .
درد باعث میشه قویتر بشی..
کاش میشد برای درد های زندگی هم بی حسی تزریق کرد
عادت ندارم درد دلم را، به همه کس بگویم... پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم... تا همه فکر کنند... نه دردی دارم و نه قلبی..
تکه ای از روحم خیلی درد می کند ! آنجایش که ؛ پر بود از شیطنت های دخترانه... دلم برای خودم تنگ شده... من خیلی وقت است بچگی نکرده ام
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر ! درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد
عادت ندارم درد دلم را، به همه کس بگویم... پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم... تا همه فکر کنند... نه دردی دارم و نه قلبی.
قلب تو قلب منه دوری تو درد منه خوشی من بودن تو نبودنت مرگ منه
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود! آه... به اصرار خودت
وقتی تن کسی رو زخمی میکنی دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردشو بیشتر میکنه !!!
تو هر شرایطی دردت به جونم
سخت است... کوه درد باشی و دیگران... به آرامش ظاهرت حسادت کنند...!!
قصه اینجاست که شب بود و هوا ریخت به هم من چنان درد کشیدم که خدا ریخت بهم...
من آن تو تو آن من چرا غمگین و پردردی؟
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا