شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
همه چیزشتابان می گذردجز درد ...
در مقابلِ درد هیچکس نمی تواند قهرمان بماند.هیچکس......
و دراین عمر که تنها سر ناکامی داشت با همه درد نجیبیم خدا می داند...
بگوچاره ی این دردیکپارچه بامن را نگاه کن که بی نگاهت منوازفنانوشتنم...
تو مرا در دردها بودی دوا...
ز روزگار مرا خود همیشه دردی بودغم تو آمد و آن را هزار چندان کرد...
مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش...
مثل تیغ دو لبه هستی؛بوسیدنت زخم استنبوسیدنت درد…...
شده آیا به کلنجار نشینی که چه شد؟من به این دردِ پُر ابهام دچارم هر شب...
گفتی اَم درد تو عشق است، دوا نتوان کرددردم از توست، دوا از تو، چرا نتوان کرد؟...
درد یعنی که شبی بین غم و بی خوابیهوس دیدن یاری که تورا کشت، کنی......
تو همدردییا تو هم دردی؟...
نگو که رفتن پایانِ ماجراست رفیقخدا بزرگ تر از دردهای ماست رفیق......
درد داریم که عاشق میشویمو گرنه کدام آدم عاقلیجانش رابا دیگری سهیم میشود؟...
ای بمیرد درد از هر طرف بنویسی اش شبیه گرگ تو را خواهد درید...
فریاد بزن بغض، بگو درد خودت راتا کی همه شب چشم تر و بالش نمناک ؟...
دیوار دردش گرفته بودوقتی به او تکیه داده بودم و به تو فکر می کردم...
مدت هاست که سرم درد میکند، دکتر ها می گویند:توده ای از حرف های ناگفته در سر داری......
در مسیر تو اگر چه هر بلایی دلکَش استیک نفس مهلت بده؛ این درد اسمش آتش است...
خسته است از آرزوها،نای جنگیدن نداردخنده اش را دفن کرده،درد خندیدن ندارد...
اگر تو هزار درد داریمن " هزار و یکی "و آن یکی " نبودن "تو ست !...
آزادی درد داردماندن و رفتن در هجمه ی دشمنعشق استدرمیدان آزادی و دلدادگی...
چقدر غمگینی تودرست مثل زنی که درد، آبستن استو اشکفارغ می شود...
دردی از تودر سرم گیج می خوردو ذهنمبه قاعده ی هرماهبر زمین قی می شود...
عشق آنست که یوسف بخورد شلاقیدرد تا مغز و سر جان زلیخا برود...
دردِ دل با کَس نگفتم، دردِ من گفتن نداشت خنده بر لب می زدم، هرچند خندیدن نداشت ...
تو که نیستی ، هر که هم باشدمثل رنج نامادری ستافزون بر درد بی مادری....
گرونی که تبدیل به عادت شد دیگه درد ندارهوای به اون خونه که توش نان آورو مرد نداره...
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگردرد آنجا که عمیق است، به حاشا برسد......
آن طبیبی که مرا دید در گوشم گفتدرد تو دوری یار است به آن عادت کن....
دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند،زیر پایت بچین که پله شوند....
عذابِ زنده بودن را تحمل می کنم با توبیا افیون چشمانت که باشد درد چیزی نیست...
شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟...من در این خنده ی پر غصه مهارت دارم...
دلتنگی معنی نداره!درد داره......
من درد هر کس را شنیدمدستگیرم شداین زندگی کمتر کسی را شاد می خواهد ....
درد بسیارغمگینم!!همچون ماهی در آب؛اشک میریزممحو میشود؛ و دردم پنهان......
دلم بارشِ احساسِ استبر گلویِ درد...
مثل داروهای کم پیدا نبودت فاجعه ستمن پر از درد توام بیمار میدانی که چیست...
یک آیه از آیات قرآن را نمی فهمدآنکس که درد یک مسلمان را نمی فهمد ....
از دردهاىِ کوچک است که آدم ها مى نالندضربه اگر سهمگین باشددرد اگر بزرگ باشدآدم خودش لال می شود......
بیتو بودندرد داردمیزند من را زمین...
شده باران بزند، خاطره ای درد شود؟بی تو هر شب، منم و صد شب بارانی و درد.....
ما را برای بیست و چهار ساعت زندگی در امروز طراحی کردهاند و نه بیشتر !نگرانی امروز برای مشکلات فردا، دردی از ما دوا نخواهد کرد ......
درد بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیه شده و اشک دمادم داری...
میدونی تلخ ترین درد چیه ...؟...تو بخوای... اونم بخواداما دنیا نخواد......
بی شعوریاگر درد داشت،بازم یه عده مسکن میخوردن و به کارشون ادامه میدادن...
گفته باشم !.!.!من درد می کشم ؛تو اما …. چشم هایت را ببند !سخت است بدانم می بینی ، و بی خیالی … !...
ای صبا حالِ جگر گوشهٔ ما چیست بگودرد ما را به جز از صبر دوا چیست بگو...
دریغ و درد که تا این زمان ندانستمکه کیمیای سعادت رفیق بود رفیق...
در برف و باران چتر و بارانی ندارماما خوشم چون درد پنهانی ندارم...