جرم من عاشق شدنم بود و زندانم چشمان تو
بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
زندان اگر آغوش تو، سلول تو بازوست به به... که چه بندی، چه قرنطینه ی نابی
دلتنگم و دیدار تو درمان منست بی رنگ رخت زمانه زندان منست
خسته ام ،ازاین زندان که نامش زندگیست/پس قشنگی های دنیا دست کیست
بی گناهی گر به زندان مرد با حال تباه ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست ...
یارو یه استوری گذاشته از رفیقش که توی زندان هست و نوشته شیر که جاش تو قفس نیست خب عامو شیر که ضبط ماشین نمیدزده
بیهوده انتظار تو را دارم دانم دگر تو باز نخواهی گشت هر چند اینجا بهشت شاد خدایان است بی تو برای من این سرزمین غم زده زندان است .
کسی میآید کسی میآید کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست کسی که آمدنش را نمیشود گرفت و دستبند زد و به زندان انداخت
ای آشنای من؛ ای تو دوای من با رفتنت من را به زندان کشاندی باور نمیکردم دوباره برگردم؛ به آن شبی که رفتی و با من نماندی...
بارها در دادگاه تو اعتراف کردم که دوستت دارم عزیز آخر این چه محکمه ایست که که حکم حبس شدن در زندان تو را صادر نمی کند
چشمانت زندان گوانتاناماست نازنین بی اعتنا به حقوق بشر…
خسته ام از این زندان که نامش زندگیست
آزاد نخواهی شد تقلا نکن ماهی درون تنگ دریا فقط زندان بزرگتری است
مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان بردند و پانزده سال در آنجا هر روز یک قرص نان کامل مجانی خوردم
دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است!
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی!!
من زندان بزرگی بودم که نتوانستم از خودم فرار کنم