این زن که دستش را رھا کردی قسمت شدہ مردِ خودش باشد چشم از همه عالم بپوشاند فکرش پِی درد خودش باشد ...
زنی که بداند بودنش مردی را به وَجد میاورد، هرگزپیرنخواهد شد! هرگز....
تاریک باد خانه مردی که نمی جنگد برای زنی که دوستش دارد ...
من خواب های زنی هستم که بر طاقچه می تابد
هیچکس گناه را گردن نگرفت یک سیب کم شده بود و طبیعتا دیواری کوتاه تر از یک زن پیدا نمیشد
عشق یک مرد را، با حرفهایش نه... از رفتارش باید فهمید... عشق یک زن را هم میتوان... چه میگویم من... زن که عاشق نمیشود... دیوانه میشود
ازش پرسیدم: پدر جان! آدم برای رفتن باید چقدر مطمئن باشه؟ گفت: مردها نمیزارن زنی رو که دوسش دارن؛ هوای رفتن به سرش بزنه!
دست خودت نیست زن که باشی گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی و قناعت می کنی به رویای حضورش به این امید که او خوشبخت باشد..
زن عشقی را که برای آن گریسته است هرگز فراموش نمی کند...
کمتر زنی را دیده ام که هنگام عبور از خیابان دست مردی را نگرفته باشد حتی در خیالش...
یک مرد برای به دست آوردن است که می گوید دوستت دارم زن ها اما وقتی می گویند دوستت دارم دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند...
هر زنی برای لبخند زدن در آینه باید مردی را داشته باشد که با شانهی انگشتهایش، گره دلتنگی موهای بلند زنرا باز کند و بگوید که هرجور که باشی، زیبایی...
عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی برای زن؟ یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند؟
قاضی شهر شده عاشق چشمان زنی چه کند با دل خود/آن زن اگر اعدامی است
چرا هر زنی زیباترین زن جهان نباشد؟ دست کم برای یک بار دست کم برای مدتی دست کم برای یک جفت چشم!
هر زن یک سر زمین است آداب و رسوم خودش را دارد!
مگر میشود مرد باشی زنی در کنارت افسرده شود...؟ مگر میشود مرد باشی و زنی در کنار تو تنها باشد...؟ ته ریش نمی خواهد...! مردانگی ...انصاف میخواهد!
حس قشنگیه زن بودن واسه مردی که کل دنیاته
همیشه یک نفر جای تمام شهر غمگین است زنی تنها که دیگر در سرش شوری نمی افتد