لبخندو نگاهت به کنار من به صدایت چقدر محتاجم
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
لالیم و در سکوت ِدلِ بی زبان ما لبخند و اشک می شود آنچه نگفتنی ست
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم که پشت گریه و لبخند، توامان تو نباشی
تنها در قاب چشمان توست که عکس من از ته دل لبخند می زند...
لبخند که میزنی در چال گونه ات همچون ستاره ای درآسمان گم می شوم
بهشت اینجاست در تلاقی نگاه هایمان و لبخندی که تو مرا مهمان کرده ای
تو غمگین ترین زنِ جهان بودی ! این را از لبخندهای بی شمارت فهمیدم ....
صبح آمد، خنده ات جاریست، لبخندت بخیر...
لبخند می پاشم روی دلتنگی شاید برود شاید بیایی.
خنده های تو از ته دل نشانه عشق توست به من ولبخند من مهر من ست به تو
در تابستان جا مانده ام لبخندی بزن و هدیه کن پاییز را ..
بهتر و زیباتر از لبخند می دانی که چیست؟ گریه های بی ریا و باشکوه آبشار
در تابستان جا مانده ام لبخندی بزن و... هدیه کن پاییز را !
قدرت واقعى یک مرد به اندازه لبخند زنى هستش که در کنارش نشسته.
و از میان تمام شهر این لبخند توست که شعبه دیگری ندارد
لبخندت مرا جان میدهد... تصمیم؛ با تو
و خوشبختی گاهی داشتن یک لبخند از اعماق دل است!
لبخند می زنی به من از پشت ماسک، آه عطر گل رزی تو در آن سوی پنجره
هر چقدر عاشقی بلد باشم، خرج تو می کنم. بجاش تو برام فقط لبخند بزن...
لبخندت بی شک معجزه ی خداست؛ در این عصرِ بی معجزِگی...
من همانم که تو از دور نگاهش کردی لب و لبخند تورا دید دلش ویران شد.
عشق گاهی شبیه لبخند است خنده کن خنده ات خوشایند است
جهان کوچه سبز پیوندهاست بهشت خدا پشت لبخند هاست