مگر بهار را دزدیده اند که هرچه می رویم به لبخند نمی رسیم ؟
وقتی میخنده، احساس میکنم خدا قلبمو نوازش میکنه!
تنها در قاب چشمان توست که عکس من از ته دل لبخند می زند.
از کنارم رد شدی یک روز با لبخند ، عشق بعد از آن شب های بسیاریست گریان توام
دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی
خوشا دل های خوش، جان های خرسند خوشا نیروی هستی زای لبخند
رو لبهات من فقط دنبال یک لبخند میگردم واسه بوسیدنت دنبال صد ترفند میگردم
ای طنینِ گام هایت بهترین آوازِ عشق صبحِ من در انتظارِ یک سبد لبخند توست
بیا ای روشن، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم یک استکان چای و دو حبه قند می خواهد دلم یک جرعه از شیرین ترین لبخند می خواهد
باور نکنی هرکس لبخند به رویت زد این شهر که می بینی عشاق دغل دارد
«صبح است» و رویِ ماهت ؛ لبخندِ زندگانی ست...
ای که قلبی مهربان داری و لبخندی چو گل روزگار و خانه و کاشانه ات لبریزِ گل
معروف شده خنده ات آنقدر که هر کس لبخند تو را می برد از شهر به سوغات
گاه با یک شعر با یک حرف با یک نگاه، لبخند در خاطر هم ماندگار شویم...
خوشبختی با یک لبخند آغاز می شود...!
زندگی آری همان شیرینی لبخند توست پشت میز کوچکی انتهای کافه ی لبهای تو
کم اخم کن با من، دلم ترکید جان تو کل جهان قربان آن لبخند؛ با من باش
بیشتر بخند، جهان به لبخند تو؛ نیاز داره...
تو مهربان بودی چون پیامبری که معجزه اش لبخند است و دست هایش قسمتی از آغوش
من جهانم را به لبخند تو مدیونم
خیال خوب تو لبخند می شود بر لبم
رنگ ها لبخندهای طبیعت هستند
قلبم برایت لبخند می زند! هر گاه که به یادم می آیی...