من نمی دانستم معنیِ «هرگز» را تو چرا بازنگشتی دیگر؟
من بار سنگین نگاهت را می کشم ولی منتت هرگز
هرگز نخواستم بروی اما قلبها از دور زیباتر می تپند
شاید از واقعیت خسته بشی اما از رویا هرگز
کاش دست دوستى هرگز نمى دادى به من آرزوى وصل از بیم جدایى بهتر است !
تو آن بوسه ای که هرگز از لبانم نمی افتی
من نمیدانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر...؟
من تمنا کردم که تو با من باشی تو به من گفتی -هرگز-هرگز پاسخی سخت و درشت و مرا غصه ی این هرگز کشت!
زمستان ها هرگز سرد نخواهند بود اگر تو خاطراتی گرم از شخصی خاص داشته باشی!
تو در من زنده ای... من در تو... ما هرگز نمی میریم...
کاش هرگز در محبت شک نبود.... تک سوار مهربانی تک نبود کاش بر لوحی که بر جان و دل است واژه تلخ خیانت حک نبود . . .
همراهت می آیم تا آخر راه و هیچ نمی پرسم هرگز ! با تو اول کجاست با تو آخر کجاست ....
شاید کسی که با او خندیده ای را فراموش کنی، اما هرگز کسی را که با او گریسته ای از یاد نخواهی برد...
بعضی وقتها برای ما انسانها از دست دادن چیزی که به آن علاقه داریم ، بدتر از هرگز نداشتن آن است !
نه هرگز نفرینت نمی کنم فقط می خواهم آنقدر سرو شوم که تو حتی نتوانی سایه مرا در اغوشت بگیری ! .
هرگز زندگیت رو بر اساس توقعات دیگران پیش نبر.
برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن
مرا در آغوش بگیر آنقدر عاشقانه که وابسته ات شوم جوری که جز آغوش تو هرگز، پر پروازی نداشته باشم
عشقم، من هرگز ترکت نخواهم کرد...
زن عشقی را که برای آن گریسته است هرگز فراموش نمی کند...
سه گروه را هرگز فراموش نکن : آنها که در شرایط دشوار کمکت کردند آنها که در شرایط دشوار رهایت کردند آنها که در شرایط دشوار قرارت دادند.
آزادی بیان و آزادی قلم را میتوان با یک قدرت بزرگتر از ما گرفت ؛ اما آزادی اندیشه را هرگز !