سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دقت کردید پاییز امسال تهران چقدر دلبر شده؟ دقت کردید به این تن به تن شدن زرد و نارنجی و قرمز و قهوه ای؟دیده اید بلوار کشاورز را؟ دیده اید چه بارانی می بارد این روزها، چه خلوت است، چه پاییز است؟کسی را دارید که تو خلوتی خیس بلوار کشاورز صدایتان بزند الیزابت بیا با هم یک نخ سیگار وینستون لایت دود کنیم و یک لیوان چای کیسه ای بنوشیم که بوی علف دم کرده می دهد. بیا برویم قول می دهم خودم چتر را بر سرت نگه دارم؟ دارید کسی را که از خانه برایتان لقمه ...
انقدر زدم به دست و بالَم الکُلانگشت نمانده روی دستم بِلکُل!فردا که بگیرم کرونا می فهممبی فایده بود و شده بودم اُسکُل...
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاسک / بهر طلب طعمه پر و بال بیاراسکبر بال و پر خود ژل و الکل زد و فرمود / امروز دهان همه مان صاف شد از ماسکپایین تر از این گر بپرم از نظر تیز / بینم سرموی وزغی سوخته در جاسکناگه ز کمینگاه یکی ناقل پنهان/ زد عطسه تندی و بیفکند بر او راسکاینش عجب آمد که ز یک بینی کوچک/ این تیزی و این تندی عطسه ز کجا خاسکبر خاک فرود آمد و با خس خس سینه/ لختی نظر خویش گشاد از چپ و از راسکچون نیک نظر کرد به منقار بلندش /گفتا ز ک...
از کشف تو ای حضرت رازی همه راضیاین خیل عظیم متقاضی همه راضیآقای معلم زتو ناراضی و بندهغیر از من و آقای نیازی همه راضیاز کار تو ای ساقی پر کار محلهجمشید و فری فرخ و نازی همه راضیشادند ز کشف تو دبیران و امیرانشیمی ادبیات ریاضی همه راضیگاهی چه بخواهی چه نخواهی همه خوشحالگاهی چه بسازی چه نسازی همه راضیبرخورد ندارند ، تماس بدنی هماز غیرت خط های موازی همه راضیهم دلبری آسان شده هم عشق ، فراواناز برکت ...
آفتاب من ،نیم نگاهی از تو کافیستتا سر ، بلند کندآفتابگردانِ پژمردگی های من...!مینا آقازادهپ . ن ۱ : برای اینکه سالهای سال دور هم جمع بشیم و از کنار هم بودن ، لذت ببریم لازمه تا اطلاع ثانوی متفرّق بشیم و این دوره از تبعید رو تا حدودی انفرادی سر کنیم . سخته اما از اونجاییکه انسان موجود باهوشیه می تونه خودش و با هر شرایطی وفق بده و یه مدت رو ناگزیر با تنهایی و ماسک و الکل زندگی کنهپ . ن ۲ : هزینه های بستری و درمان کرونا بسیار بالاس...
بی گمان آواز خواندن یاد بلبل می دهدآنکه دست گلفروشی چون تو یک گل می دهدموی بر ابرو کشیدی و چه زیبا می شودرود وقتی شانه اش را تکیه بر پل می دهدهرچه می آیم چرا آخر نمی بینم تورایک نفر انگار دارد شهر را هل می دهد!در لباست باغی از انگور پنهان کرده ایخود نمی دانی دهانت بوی الکل می دهد!تشنه ی عشق ست اما باز مرجان بی خبردشنه ای دارد به دست داش آکل می دهد...
هر شکلی از اعتیاد بد است؛ مهم نیست آن مادۀ مخدر الکل، مورفین، یا ایده آل گرایی باشد....
غم نسازیم!آموزش فرهنگ لزومن کارِ فرهنگی کردن نیست،نوشتن و خواندن و ساختن و غیره، گاهی زندگی در شرایط خاص و رعایتِ یک اصولِ مشخص نهایت ترویج فرهنگ است.همان اوایلی که خبرِ شیوع کرونا بیش از پیش شد و در ایران و تهران باقی شهرها هر روز آمارها افزایش پیدا میکرد، به این فکر می کردم که یک ویروس کوچک ِ نا اهل تمام شهر را به هم زده!اینبار نه کسی قدرت دستگیری دارد نه کُشتن، نه با خواهش می رود نه با زور! همه جای دنیا هم همین است! از شمال تا جنوب، شر...
کشف کردم چشمت از هر الکلی گیراتر استراضی ام از این که کشفِ دستِ رازی نیستی.......
در ملتقای الکل و دودآنگونه مست بودمکه از تمام دنیاتنها دلم هوای ترا کرده بودمی گفتم این عجیب استاینقدر ناگهانی دل بستناز من که بی تعارف دیریست زین خیل ور شکسته کسی رادر خورد دل نهادن پیدا نکرده ام!تب کرده بود ساعت پاییزی اموقتی نسیم وسوسه ام می کردعطری زنانه در نفسش داشتمی گفتم این نسیم، بی تردیداغشته با هوای تن توستوین جذبه ای که راه مرا می زندحسی به رنگ پیرهن توست. آنگونه مست ب...
کجای شبانه هات چنین خلوت _مگر که در خواب_باران هات لذت بی چتر بی کلاه...!کجای از تو مرا کشت رَشارَش ای همه وارَش!نه می رَسم به بهارانی که در تو؟...بگو! از بنفشه بگو! سرفه اش حالش؟همیشه بهار که قهرِ باغچه کردآیا رَسید به آب های بهشت آن سو؟باز بارانت چه؟ شد آن قدر که ببارد رَشارَش که چُشم هامان نه آوَرَد طاقت؟این شهر نشد همان شهر مردگان آیا که سویی نه...
فروردینی ها خصوصیات الکل رو دارن!هرکسی رو تحویل میگیرنسرطرف گیج میره...
امسال واسه عید شعر فرهاد و باید اینجوری خوند...بوی ویروس،بوی سوسکبوی ماسک رنگیبوی تند آب و الکلوسط سفره ی نو......
تو بعد از کشف الکل ،شاعرانه ترین کشف بشری من از سرودن تو مست می شوم ......
هر شکلی از عادت بد استت،مهم نیست این مواد مخدر چه باشد،الکل،مورفین یا آرمان گرایی....
تو بعد از کشف الکل شاعرانه ترین کشف بشریمن از سرودن تو مسسسسست میشوم...
تلخ نه الکل است و نه قهوه... می دانی چیست!؟تلخ به یاد آوردن قول و قرارهای اولین روز دلدادگی بود! که به خیالمان قرار بود ابدی شود......
خط رو پیشونیم چشمای بارونیمدستای لرزونم پاهای بی جونمروح سرگردونم گلای ایوونمحتی چوب سیگارم فندک تب دارمدوس دارن برگردی..خنده ی غمگینم پلکای سنگینمالکل تو خونم خونه ی زندونمخونه ی متروکم گلای گلدونمبار روی دوشم شونه ی داغونمدوس دارن برگردی.....