چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
به هر دری که میزنمشب است وبه هر طرف که رو کنم خیال تو...
مست و خرامان میرود در دل خیال یار من...
چه خیال های تا به تاییکه با موهای تونبافته ام...
آن سوی مرز خیالابرکیمی بارد...
خیال او چو ناگه در دل آیددل از جا میرود / الله اکبر...
مرا از من گرفته است خیال خنده های تو...
تمام سهم من از جاده پیچیدن در خیال توست...
هر چه بجز خیال او / قصد حریم دل کنددر نگشایمش به رو / از در دل برانمش......
خیال تو دارماز خودم بی خبرم...
گفتی مگر به خواب بینی رخ مرا/ دیوانه از خیال تو خوابم نمی برد...
مرا خیال تو بی خیال عالم کرد...
کزهر چهدر خیالمن آمدنکوتری......