آمد و همچون ثریا غرقِ در عشقم نمود
از غمِ دلدادگی ها شهریارم کرد و رفت
هادی نجاری...
هنر چشم تو بوده ست که شوریده مرا
من آشفته کجا ! شاعری و شعر کجا !...
آشفته دلانیم که در نقطه ی تقدیر
پرگار به کام دل بیچاره نچرخید
هادی نجاری...
گاه در جغرافیای زندگی
یک نفر کل جهانت می شود
هادی نجاری...