شعر عاشورایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر عاشورایی
(السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره)
«وداع سرخ»
صوت قرآن شد بلند اینبار، روی نیزهها
تا که خلقی را کند بیدار، روی نیزهها
آسمان در خون نشست آندم که پیش چشم او
رفت رأس خسرو احرار روی نیزهها
میدهد با خون خود پیغامی از آزادگی
میکند بر گوشها تکرار، روی...
حسین (ع) و یارانش باوفایش، با تمامِ قد، برخاستند؛ قدافراشتند؛ با تمامِ توان، ایستادند؛ تا پای جان، پای فشردند و در راهِ ایمان، جان سپردند؛ تا: آیین آزادی و آزادگی، تا همیشهی تاریخ، پای برجای بماند، و بیرقِ سبزِ ایمان، بر گلدستههای بامِ باشکوهِ توحید، همچنان، تا همیشهی جاودان، در...
اُمیدِ کاروان
میانِ خیمهها آتش به جان بود
ولی زینب امیدِ کاروان بود
صدایِ خطبه اش در شام پیچید
که طوفان در دلِ کاخِ گران بود
میان دشمنان، چون کوه، محکم
تمامِ وسعتِ نامش، اذان بود
به گردِ جاهلان، شب ریخت اما
در آن شب، شعلهیِ او جاودان بود
چه...
دمیده، عطر تو، در لابهلای شهر
همه، کوچه، به کوچه؛ هرکجای شهر
به دلها، گشته جاری، شورِ ذکرِ تو
به هر ساعت؛ میانِ لحظههای شهر
سرای پاکیو، مهر و، وفا گشته
نهانِ سینهی پُرهوی و های شهر
معطّر، از گلِ یادت شده، هر دم
هوای وسعتِ بیانتهای شهر
به احساسِ ...
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
محرّم، آمد و،
چه عاشورای سرخی میتپد، از نو؛
به هردم؛
هرکجا؛
در کربلای شهر!
(اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسیْن)
«آوای عطش»
باز آوای غم انگیز عزا آید به گوش
این صفیر درد، از عرش عُلا آید به گوش
آمده ماهِ مُحرّم، ماه سوز و اشک و آه
ماه سرهایی که شد از تن جدا آید به گوش
بانگ «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنصُرْنی» از سوی...
بیدار شو، که وقت سحر گریه میکند
طفلی میان خواب خطر گریه میکند
در چشم او نه خواب، که دریا پر از غم است
در سینهاش تمام قمر گریه میکند
آیا کسی برای حسین آمده هنوز؟
از دور، "هل من ناصر" گریه میکند
آیینهی سکوت، به فریاد بسته شد
دل...
قلم شکست. ودلم شرحی ازجدایی شد
به پای عشق سرایی غزل فدایی شد
دوباره بیرق ماتم دوباره بزم عزا
به شوق دیدن گنبد دلم هوایی شد
دوباره در غم هفتاد و دو ستاره و ماه
زمان سوختن و مرثیه سرایی شد
غروب غمزده ای داشت کاروان عطش
زمانه، راوی خونبار...