متن دل آشوب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دل آشوب
رفتم از خانه به بیرون به خیابانی که
از همان خانه که دیگر شده زندانی که
در دلم آشوب و نم نم باران بزند
سیل از اشکم به جوی خیابان بزند
غرق رویای تو و هرچه که خوانم همه توست
بیگمان هرچه از عشق که دانم همه توست
آمدم تا...
رفتم از خانه به بیرون به خیابانی که
از همان خانه که شد چون زندانی که
غرق رویای تو ام هرچه ببینم همه توست
بی گمان هر چه که از عشق نویسم همه توست
دلم آشوب شده حوصله ام سر رفته
رود اشکم از دریاچه ی غم سر رفته
آمدم...
دلم آشوب است
انگار که داری از دستم می روی
انگار نه انگار که هرگز نداشتمت
هر لحظه می اندیشم
به نداشتنت
و باز هم خیال می کنم انگار درست همین لحظه است که از دستم می روی…..
سازهای آبی سولماز رضایی