متن دریای احساس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دریای احساس
لبه تاریکی هزارنغمه
دلَم نرمه، ولی میفهمه سختی رو
نه از بغض، از یقین میخونه وقتی رو
نه دنبالِ نجاتِ خویشه عاشقی
یه فکره، یه مسیر بیپناهی رو
تو نبودی که جهان روشنترم کردی
نورِ بودن، خودش از باورم جاریـه
من تو رو با دلِ خود اشتباه نگرفتم
من خودِ ...
اشکها با یاد تو در سینهام دریا شدند
خاطراتت در دلم چون شعلهها برپا شدند
یاد تو ،در دریای دِلم ، چون کِشتی یونانیِ کیش ، سالهاست به گِل نشسته ، و هَر غروب ، مسافران زیادی دارد برای تماشا ، درانتظار مَد !
تو در دریاییترین شهرآشوبِ دل،
دُرّ دلآشوبی سُفتی!
عزیزم! عشقِ من! احساسِ جانم!
صفای لحظههایی؛ مهربانم!
بمان در شورشِ دریای قلبم؛
که با تو، شعرِ خوشبختی بخوانم!
میدانم
نهنگ هم میشدم
دریایم به ساحل نمیرسید
و من
در این رُمانِ عمیق
در جستجوی آرامشی بیدریغ
روز و شبها را
خط به خط شنا میکردم
میدانم
نهنگ هم میشدم
اندوهِ آوازم را
پایانی نبود...
موج زلفت کشتی چشمان من را دل بِبُرد
ترسم از روزی که پهلو گیرد او، در ساحل آبهای تو