متن دپ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دپ
امشب سکوت خانه رنگ عزا گرفته
با هق هق ستاره بغض هوا گرفته
از گریه های باران فهمیده ام من امشب
از دست آدمیزاد قلب خدا گرفته
از من نپرس هرگز با این همه خوشی ها
شعرم چرا سیاه است قلبم چرا گرفته
ما انتهای یک درد ما انتها دوری...
سنگ باخت ، تا کاغذ بغلش کنه🥺
همه اخطار ها زنگ ندارند،
گاهی سکوت آخرین اخطار است.
گاهی دلم می گیره؛ از آدم هایی که دلم براشون تنگ میشه!
اُوِردُوزِ مَغزی دَر اَثَرِ مَصرَفِ زیادِ فِڪر..!
- گاهۍ وَقتا تم ومِ وج ودټ گریہ میکن ں
جُز چشات . . .
تابستون بودم و بودی بهارم
دلت که شد تنگ بیا سرِ مزارم
هر وقت اومدی نکنی یه وقت گریه
یادت نره ، هنوزم دوسِت دارم:)
آرام در را باز کرد
قدم های کوتاهش را یکی پس از دیگری جلو میگذاشت و حرکت میکرد
ساعت آمدنش کمی دیر بود
نمیخاست کسی را بدخواب کند
هرچند..
قرار بود دیروز برسد ولی خب...
ملوانی بود و دریا...
دریا بود و بدحالی...
بدحالی بود و موج..
موج بود و...
این بار دلم کمی متفاوت تر با ت سخن بگوید؟
گاهی دلم سخن گفتنت را خواهان است..
گاهی دلم نگاه کردنت را میخواهد..
گاهی..
دلم...
ت را میخواهد..
اصلا!
بیا بگذریم.
ت مرا نمیخواهی..
من هم ت را...
ت را...
(نفس عمیق) 🙃
نمیشود!
نمیتوانم دروغ بگویم ک نمیخواهم...
نویسنده:...
هرچه تا به حال برایت گفته ام را از ذهنت پاک کن...
امروز جور دیگری میگویم!
همچو گیاهی که برای زندگی به آب و آفتاب نیاز دارد..
تو آب و آفتابی..
همچو بلبل... که به صدایش شناخته شده..
با طُ شناخته میشوم!
همچو خورشید که به نور و روشنایی معروف...
پاهایش را از تخت آویزان کرد...
دستش را به در اتاق گرفت و دستگیره در را پایین کشید..
از لای در اتاق، اتاق پدر و مادرش را نگاه کرد..
صدا از آنجا نبود..
از سالن پذیرایی بود..
صدای خنده می آمد!
صدای صحبت های دوستانه..
و گاهی حرف های عاشقانه.....
دست هایش را محکم به طناب ها قفل کرده بود با قدم های لرزان جلو میرفت...
اصلا قرار نبود اینجا باشد..
و...
چطور شده که باید از اینجا گذر کند؟
چرا تا به حال از اینجا رد نشده؟
خب! وقتی رد نشده... این علامت هایی که گویی راه را نشان...
با درد از خواب برخواستم..
درد معده تمام تنم را درگیر کرده بود..
سرگیجه هم اضافه شده بود..
حالم اصلا خوب نبود..
ناگهان بوی خوشی ب مشامم رسید.
بویی آشنا..
بوی خوب شامپوی بچه..
چشمانم را بستم..
نیاز ب آرامش داشتم..
نیاز ب آرام شدن..
وقتی چشم گشودم جای دیگری...
وای از آن روز ک زخمِ تازه ترمیمِ دلت ب خاطره ای گیر کند...
می سوزد
باز می شود
خون می آید
و اگر برای بهبودش کاری از دستت بر نیاید قطعا عفونتش ت را خواهد کشت.
و من یک مُرده ی نبض دارم...
فقط تعداد کمی از آدما اهمیت میدن. بقیه فقط کنجکاون!
تو یادت نیست، ولی
من خوب به یاد دارم
برای داشتنت..
دلی را به دریا زدم
که از آب می ترسید!
Magonic.ir