پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
افکار شما اشتباه نیست فقط جایی درستی نتوانسته اید بیانش کنیدعزیزحسینی...
کدام من؟آینه تصویرم را انعکاس نمی دهد...
سربازی شکست خورده اماما بی پایان تلاش خواهم کرد تا فرمانده قلبم را مجروح نبینمیاسمن معین فر...
انتظارانتظار را باید از پروانه آموخت،چه می دانیم،چه می فهمیمهراسِ بی اَمانِ شعله راشاعر:حسن سهرابی...
اثر انگشت آب روی پلک مهتاب یک نفر می گوید یاد ما را دریاب...
حال من حال خاکی ست که افتاده به پای ماهی...
رفتی ولی خیال توآخه ولم نمی کنهنمی دونی که باچش وبادل من چه می کنههر شب خیال چشم توبه دل من پامی ذارهسحر که میره عطرشُتوی سرم جامی ذارهخدا فقط خبر دارهسحر به دل چه میگذرهکه یادت رفته و بازمعطر تنت نمی پَّرهعطر خوشی که فکرمُبه لحظه ای می بره کهقلب همیشه سرد منشعله ور از دیدنتهلحظه ای که با رفتنتمحاله دیگه ببینمقلب پراحساسم نزنمن آرزومه بمیرم...
گفتند اشرف مخلوقات است اما نگفتند که شرافت همین اشرف بی شرف است که به شیشه شرابی فروخته و شیفته ی شهوت تلخ آن فراموش میشود...آری نگفتند شاید نمیدانستدو یا شاید باورشان نمیشداما هر چه که هست حال بیشرفی همین اشرف شریف نماست که شرافت زمین را اینچنین به فراموشی سپرده است...