دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
چال روی گونه هایت انحصارا مال منبعد از این لطفا برای هیچکس اصلا نخند...
درچال گونه پنهانت می کنمتا فروترین رازدرنهایت لبخندم باشی...
هرچه به چال گونه ات نزدیکتر دلهره ی گم شدنم بیشتر...
در چاله ی آن گونه ی چون سیب گلابت چالم کن اگر جلب نکردم نظرت را!...
بهر دل بردنِ من، خنجر مژگان کم بودچال بر گونه ی تو دست به دستش اداده...
چال گونه ات برموداست در ارزوهای ناپدید خالد بایزیدی...
چال گونه کَنده ای اینجا و آنجای لَبتلا مُروّت من خودم لَنگم،دگر دامت چه بود!...
چال گونه،خال لب،ابرو کشیده،دست نرم این همه ابزار قتالهبه یک جا لازم است؟...
تاخت می زنم...بوسه ای از چال گونه با دوگوجه سبز...
خندیدچال گونه اش عمیق تر شد و از شکوفه لبانش اسفند به وجد آمد...
چال گونه، خال لب، ابرو کمان، گیسو کمندنیمه عریان پیرهن، کوتاه دامن ،وای من...
نخند جانم،نخند!آدم دست و پای دلش میان چال گونه ات میشکند...
تو سیاه چاله ی گونت دل من حبس شد...
چال گونه ات،عمق عشق من استوقتی که خنده بر لبانت می نشیند....
لبخند که میزنیدر چال گونه اتهمچون ستاره ای درآسمانگم می شوم...
به خنده هات ،به چالِ گونه هاتگاهی می شود سوگند خورداما به چشم هات ،همیشه...
تو ناز مے کنےو چال گونه هاےتاز شعرهاے من زیباتر مے شوند....
گویا ماموریت یافته ای...!!که بخندی...تا مرا چال کنی در چاله های گونه ات......
چال گونه ات حقیقتا یه عشقه...
چال می افتد کنار گونه ات وقتی تبسم میکنینا مسلمان شهر را این چاله کافر کرده است......
تو سیاه چاله ی گونه تدل من حبس شد...
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشودعاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت...
در چال گونه های زیبایت غرق میشوم...
در گیرودار عشقت،در بند هجر و دردماز چال گونه ی تو،تا چاه قلب سنگت...
آمدم نقشی از رخ تو در یاد زنمدر چال گونه ات افتادم و یک عمر گرفتار شدم...
چال گونه نشان لبخند است...
من در چال گونه های متبسم سبزتبوسه ای نیلوفری خواهم کاشت...
به چال گونه ات افتد دل ما تا که میخندیبنازم لعل گلگونت که در دل بردن استادی...
خندیدی و چال گونه ات پیداست...
یه لحظه بخند،کتار لبت ،در میان چال گونه ی زیبایت مرا دفن کن...
افتاده ام درست ته چال گونه اتپای دلم شکسته و بهتر نمی شود...
...تو عطر نفس های کاج منیباران سال های مشروطه ام بر چال گونه ام شیار چانه ات نوازش موهای منی تو...
زیبایی می تواند بی رحم باشددرست شبیه چال ظریف گونه ی چپ تووقتی عمیق می خندی......
طاقت دلبری هاتو،اون خندیدناتو،اون چال گونه هاتو ندارم ندارم...
به چال گونه ی عاشق کشی مستانه معتادیم خدا شکرت که در دام بلای عشق افتادیم...
چال می افتد کنار گونه ات وقتی تبسم میکنی نا مسلمان شهر را این چاله کافر کرده است...
خوش به حالت چال گونه داری جایی هست برای چال کردن اشک هایت......
سیاه چاله است چال گونه ات رحم کن نخند...
چال گونه هایت بهاری است که چال میکند زمستان را...
لبخند که می زنی یوسفی میشوم که بی هیچ برادری در چال گونه ات گم میشوم...
زیباترین چال دنیا چال گونه ی توست لختی بخند...
بعضیا همچین میگن ما چال لپ داریم که انگار چاه نفت دارنحالا خوبه یه عضله تو صورتشون فلجهچطوری فلج...
عشق از این بیشتر ؟ که تو لبخند بزنی،من هم برای چال گونه ات بمیرم...
چال های گونه از خطرناکترین دام های شناخته شده در جهان است.با احتیاط لبخند بزنید...
تو سیاه چال گونه ات دل من حبس شد...
میخندی و من گم میشوم در سیاه چال گونه ات......
چال روی گونه هایت انحصارا مال من...!بعد از این لطفا برای هیچکس اصلا نخند...
از گونه به سمت گونه راه افتادم یکباره ولی به اشتباه افتادملب هاش مبان چال لپ هایش بود از چاله در آمدم به چاه افتادم...
خوشحالی یعنی جای انگشت خدا رو لپات باشه...