متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
دلم آرامشی میخواهد به وسعت دریا
دریایی از جنس تو...
پراز امید و مهربانی...
پر از صدای عشق تو که نوازشگر لحظه های من باشد...
دلم سکوتی میخواهد از جنس چشمهایت...
چشمهایی که همیشه من و تو را به هم ربط می دهد...
دل است دیگر...
به همین رویا بافی...
میخواهم تمام بهانه ها را جمع کنم و
همه ی آنها را یکجا سرِ تو خالی کنم...!
بعد جوری اسمت را صدا کنم که تا به حال
هیچکس صدایت نکرده باشد...یک جور خاص...
جوری که تمام دغدغه هایت را از یاد ببری و
همه ی حواست، پرتِ آهنگ صدای من...
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند…
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می...
تاوقتی من هستم تو به هیچکس نیاز نداری دوستت داشته باشد.من عوض تمام آدمهایی که هر روز از کنارت رد میشوند،با عجله بی آنکه تو را ببینند وشاید به تو تنه هم بزنند،دوستت دارم.
من جای همه ی آنهایی که تو را نمیشناسند،جای همه ی آنهایی که تورا میبینند،جای همه...
بیشتر انسان ها :
منتظر باریدن باران و برف اند . . .
که با آمدنشان با آن خاطره بسازند . . .
ولی تو :
تگرگ زیبای منی . . .
که با هر بار باریدنت :
دل من شاد . . .
و شدت علاقه من به تو...
برای تو مینویسم
عزیز دل و جانم
برای تو که التیامی برای زخم های بسیارم
برای تو که احتیاجی چون نفس برای زنده ماندنم
و امیدی برای دوباره روییدنم
عزیزقلبم
زیباترینم
خواستم در اغوش بکشم
خواستم نگاهت کنم
دست لای گیسو های افشانت کشم
اما دور بودی ...بسیار دور ......
درست کنار ثانیه های بی قراری ام
کنار دل شوره های شیرینم
تو کنارم هستی ، در قلبم
و چه جایی بهتر از قلب یک عاشق
میدانی...؟
حتی اگر دنیا را داشته باشی
وقتی قلب عاشقی برایت نزند...
فقیر ترین انسانی...
و چه خوشبختم که تو را در قلب خود...
بیا باهم
زیر برفها قدم بزنیم
من دستانم را
چتری سازم زیر آسمان
و تو گلستانت آغاز شود
رعنا ابراهیمی فرد
هر روز در خیالم پرسه میزنی
عاشق دیوانه ام
بهای لبخندت را با قلبم پرداختم
فارغ از هر چیزی
من در فکر تو ماندم
به تو می اندیشم
آری سهمم همین است از تو
مادر بزرگم می گفت :
دوست داشتن های واقعی ..
بیصدا ، به دور از غوغا و هیاهو ..
قدمشو آهسته، ولی محکم بر میداره ..
این دوست داشتنا اصیلند ،
اصالت دارند ..
شبیه صاحب قلبی که تو قاپوندی ..
با هر هیجانی زود فروکش نمیشه ..
تازه هر...
حرف ها که تمامی ندارد
در جاده ای پر از گل و گیاه
تو باشی و نگاه هایم ...
تو باشی و حس آرامشی بی انتها
تو باشی و یک عالمه حرف های خوب ...
حال خوب ...
تو باشی و دست هایت
که از آسمان برایم آفتاب می چینی...
سیاهی گوی بلورین چشمانت در شب آنچنان درخشان وهوس آلودتر میشود که روح و جسمم را با تو در می آمیزد .و خیال داشتن آغوش نابت با آن بوسه های
آتشینت مرا تا مرز عشق و جنون میکشاند.
چه هارمونی زیبایی!!
سیاهی چشمانت
ابروان پر پشتت
مژگان در هم پیچیده...
سالیان سال بعد سر بر روی شانه ات
قصه ی آشناییمان ،دلدادگیمان،عاشقی کردنمان ،گریه ها و بیقراریمان ،دلتنگی و دوریمان را برای نوه هامان تعریف خواهیم کرد.
مژده وکیل زاده
mozhde.vakilzade