متن رضا حدادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رضا حدادیان
اگر چه آسمانت بی نقاب است
پر از ردعبور آفتاب است
به هرجا چشم می چرخانی،اما
سراب اندر سراب اندر سراب است.
رضاحدادیان
دوبیتی
.
بر آینه مانده ردّ آه ِ گلسرخ
در ذهن پنجره،نگاهِ گلسرخ
ای کاش اکنون سوار ماشین زمان
بر می گشتم به ایستگاهِ گلسرخ!
رضاحدادیان
رباعی
سرقرارباران
مظروف مهم است نه ظرف
اگر چه آسمانت بی نقاب است
پر از رد عبور آفتاب است
به هرجا چشم می چرخانی،اما
سراب اندر سراب اندر سراب است.
رضاحدادیان
دوبیتی
کوه می دانست
که به پایش
نخواهد ایستاد
رود.
رضاحدادیان
نگفته ی دریاست
جزیره.
رضا حدادیان
داشتند قسمت می کردند
لبخندهاشان را با هم
اتومبیل های سپید وسیاه
کاش تمام نمی شد ترافیک!
رضاحدادیان
بازیچه ی دست باد شده است
پرده
پنجره را می بندم.
رضاحدادیان
سررفته بود
حوصله ی اشک
افتاد.
رضاحدادیان
از پنجره ی صبح، دهان ساخته اند
بر بالِ نسیم، آشیان ساخته اند
هربار تو را دید دلِ من پَر زد
انگار تو را از آسمان ساخته اند.
رضاحدادیان
لابه لای جمله ها
کلمه ای تنها مانده است
که منم.
رضاحدادیان
تنها
شکوفه می داند
چه کشیده ام
از دست تگرگ.
رضاحدادیان
بگذار برف ببارد درمتن!
شعرهایم تصمیم خود را گرفته اند
می خواهند سپید باشند.
رضاحدادیان