و میرفتم و میرفتم و میرفتم از روزی به روزی از شهری به شهری زیر آسمان وطنی که در آن فقط مرگ را به مساوات تقسیم میکردند !
حواسمان به چروک های دور چشم و لرزش دست های پدرانمان باشد. حواسمان به تر شدن های گاه و بیگاه چشم های کم سو و دلتنگی شان باشد.! حواسمان باشد که آنها تمام عمر حواسشان به ما بوده است.
آرزو کن که آن اتفاق قشنگ بیفتد رویا ببارد دختران برقصند قند باشد بوسه باشد خدا بخندد به خاطر ما ما که کارى نکرده ایم
هیچ چیز در جهان به خوبی بوی کسی که دوستش داری نیست...
زندگی همین است...به یک گل می ماند که شاد و خندان توی چمن شکفته می شود: یک بز سر می رسد،می بلعدش و همه چیز تمام می شود.
تنها کاری که باید انجام دهیم این است که درک کنیم همهمان بنا به دلیلی به این جهان آمدهایم، که باید نسبت به آن خود را متعهد کنیم ... آنگاه هست که میتوانیم بر رنجهای بزرگ و کوچک خود بخندیم و بدون ترس پیش برویم و آگاه باشیم که در...
چقدر اشتباه است که یک زن فکر کند دنیایی را که میخواهد، یک مرد میتواند برای او بسازد به جای آنکه خودش بسازد !
دوست داشته نشدن تنها یک بداقبالی محسوب میشود اما دوست نداشتن، بدبختی است ! امروز همهی ما از این بدبختی در حالِ جان دادنیم؛ خون و نفرت قلب را میخشکانند ...
سالها بود که میخواستم از فردا شروع کنم ، اما همیشه فردا یک روز از من جلوتر بود. سالها گذشت تا فهمیدم باید از همین الان شروع کنم !
هرگز از یک روز زندگیات هم پشیمان نباش ! روزهای خوب شادی بخشاند روزهای بد تجربه آوراند ... روزهای بدتر درس میدهند و روزهای بهتر خاطره آوراند
وقتی داری روزهای سختی رو میگذرونی و متعجبی که پس خدا کجاست، یادت باشه استاد همیشه موقع امتحان سکوت میکنه ... .
از خدا پرسیدم: خدایا چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت را بگذران، و بدون ترس برای آینده آماده شو، ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز، شک هایت را باور نکن وهیچ گاه...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گوسفندان تمام عمر از گرگ میترسند؛ اما در نهایت این چوپان است که آنها را میخورد. مراقب چوپانهای زندگی باشیم...
در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم
از خوبی آدم ها برای خودت دیواری بساز هر وقت در حقت بدی ڪردند فقط یڪ آجر از دیوار بردار بی انصافیست اگر دیوار را خراب ڪنی.
در عالم دو چیز از همه زیباتر است: آسمانی پرستاره و وجدانی آسوده .
زندگیِ من زمانی زیبا شد که تو پایت را به رویاهایم گذاشتی، آن موقع بود که فهمیدم دوست داشتن و عاشق شدن یعنی چه؛ عشقِ دلم، من در کنارِ تو زیباترینم... زیباترین خنده هایم، زیبا ترین حرف هایم همه شان متعلق به توست تویی که دلیلِ حالِ خوبِ این روز...
بحث نیم رو داغ است صبح جمعه در خانه رسم جالبى دارد تخم مرغ صبحانه . هر کسى جداگانه مى پزد سلیقه ش را مى کند خودش اجرا شیوه ى دقیقش را . ظرف ویژه ى بابا رویى است و اسقاطى زرده ها در این دورى با سفیده ها قاطى...
مادر مهربانم تا همیشه تو لایق ستودنی گل زیبای باغ خدا روزت مبارک
مادرم، زندگی من را تبدیل به داستانی شاد و زیبا کردی. قصه خواندنت و محبت بیپایانت را هرگز فراموش نخواهم کرد. در پناه خداوند شاد و سلامت باشی. تولدت مبارک عزیز دل من
مهربانی مثل برف است هرچه را میپوشاند زیبا میکند… مهربان باشیم
این زندگى نیست که زیباست، این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مىبینیم ... دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشید، از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید. اگر آنها را کنار هم بگذارید، مىتوانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید ...
با تو هم حتا دلم برایت تنگ می شود چه کرده ای زیبا! تیرت انگار بجانم نشسته است .