شعر کوتاه عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه عاشقانه
به زیبایی یک زن
و به درخشش آفتاب
با حواسی پنج گانه
زنانگی ام را در چشمانت شعر می کنم
تا کلمات در دهانت به رقص آیند
و بر زبانت
جاری شود نامم
چون عاشقت شدم،
دنیا را به چشمانت دیدم
زمزمه و صدای نفست و
کوچه ای که همیشه تو از آن گذر داری
میعادگاه آرزوهایم شدند...
-نامق هورامی
-برگردان شعر: زانا کوردستانی
حالا که دارمت،
خوب خوب می دانم
سختی های زندگی،
شیرین می شود با حضور تو...
نامق هورامی
برگردان شعر: زانا کوردستانی
ولنتاین
پیاده روی های غروب گاهان است،
وسط پارکی شلوغ،
یا که نوشیدن قهوه ای به رنگ چشمانت...
-نامق هورامی
-برگردان شعر: زانا کوردستانی
آغوشت به من آموخت،
می شود میان بازوانم، محاصره نمایم،
گذرگاه آزادی را...
-نامق هورامی
-برگردان شعر: زانا کوردستانی
وقتی که لبت بر لب های من است،
شرمگین نباش!
فقط بنگر که گنجشککان چه خوشحال اند و
پر هیاهو...
نامق هورامی
برگردان شعر: زانا کوردستانی
ای که چون آفتاب
هر صبح
می تابی از پنجره آرزوهایم
بر باغ خزان زده ی دل بی قرارم
بیا
و چون بهار باش
تا با آمدنت
شکوفه بزند
بر سرشاخه های تنهایی
لبخند بودنت
-بادصبا
ای نسیمِ صبحگاهی
مرا با خود
به سرزمینی ببر
که بابونه های وحشی
هم آغوشِ بنفشه ها
هر صبح
می خوانند
آوازِ عاشقی را
آنجا که
از عطرِ نفسهایِ گلهایِ یاس
گیسوانِ درهمِ درختانِ افرا
به رقص می آیند
و از خیسیِ چشمِ آسمانش
عشق، جوانه می زند
پایِ سپیدارهایِ...
چون ققنوسی
می سوزد
بال و پر احساسم
و خاکستر می شود
تمام هستی ام با شراره ی عشق
و من
سبکبال
دوباره جوانه خواهم زد
نه یک بار
بلکه هزاران بار
تا صبحگاه آمدنت
پایکوبان
به تصویر بکشم
در شعله های عشق
رقص عاشقانه را
-بادصبا
چون پیچکی
که
برقامت
خشکیده ی گلبوته ی یاسی
می پیچد
چنان
در روح و جانم
پیچیده است عشقت
که با هیچ
باران سیل آسایی
خم نمی شود
-بادصبا
هر صبح
با طلوع نگاهت
بر سجاده ی دوست دارمت
می نشینم
و پیشانی بر مِهرت می گذارم
با حیّ علی الصلاة عشق
که از مناره های قلبم
شنیده می شود
بادصبا
چه بغل هایی که در تابوت تنم پوسید
و
بوسه هایی که در غلاف ِ لبانم جا ماند
ظهور کن!
تا مومن شوم به غارت بغل هاُ
تیغ بوسه هایم..
من بهار می شوم
وقتی تو
ابن همه در من شکوفه ای
خاطره محقق
در برکه چشمانت
نغمه عشق
به رقص می آورد
نگاهم را
-بادصبا