متن عاشقی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقی
در شبی پر از ستاره
که پریشان کرده گیسو را
در آغوش زمین
مهتاب
می خواهد دلم
دیوانگی را با تو
ای دنیای من
ای شاه بیت مثنوی ِ عاشقی هایم
سکوت هر شبت را
پشت کوه فاصله
بشکن
میان برگ ریز لحظه ها
نامهربان با من
و با قلبم...
من میگم بیا امشب به من فکر کن...یه جوری که با بقیه شبا فرق کنه...
یه جوری که حس کنم دل توام میخواست الان پیشم بودی...
یه جوری که حس کنم بوی لیموترش تازه تن قشنگتو...
یه جوری که آتیش بگیره وجودم از گرمای حس کردن تو....
بیا امشب یه...
شد که شد
از تو ای آرام جانم! بی وفایی شد که شد
مثل ما در پیش پایت صد فدائی شد که شد
هرجه پیش آید خوش آید، طالع مهرت بلند
خون به دل هرکس از این بالابلائی شد که شد
در سر ما غیر رویای گلی دُردانه نیست
از...
اقرا بسم عاشقی کز عشق تو فرهاد شد
آن اسیری که به دام بوسه ات آزاد شد
آنکه در سودای لبهای تو ایمانش برفت
آیه ها، با شعرهایش مملو از ایراد شد
(لا لبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات)
اینچنین آیات حق در معرض اضداد شد
غنچهٔ لب...
این ماه را از آسمان برداشت باید
عکس تورا در جای آن بگذاشت باید
تا آسمان هم عاشق روی تو باشد
هرگوشه تخم عاشقی را کاشت باید
علی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی
هر روز صبح ، عشق را درون کلاسور مدرسه ام گذاشتم و با خود به مدرسه بردمش.
استادان عشق گفتند: عاشقی مساویست با رسوایی،
نپذیرفتم.
حالا بعد از سالها عشق خواندن،
چسباندند بر روی کارنامه ام،
مهر مردود خرداد را،
حالا فهمیدم رسوا شده ام،
رسوای راه عشق...
رسوای راه...
عاشقی جرم قشنگیست گرفتارم کرد
خواب بودم که شبی عشق تو بیدارم کرد
آمدم گریه کنم تا تو نگاهم بکنی
چون ستاره به تماشای شب تارم کرد
آمدی خواب مرا از چه پریشان کردی
گفتی عاشق شده ام عشق تو بیمارم کرد
آمدی خانه ویرانه گلستان کردی
بوسه ای از...
دریا به وقت عاشقی
گاهی پر از درد است و گاه،
آوار طوفان می شود!
اما تو باز عاشق بمان!
هرکس از عشقش بگذرد؛
آخر پشیمان می شود!
◾شاعر: سیامک عشقعلی
فارغ از زشتی جهان
ما جهان زیبای خویش را می سازیم
خاصیت عشق اینه که هیچ وقت کهنه نمی شه، حتی تکراری هم نمی شه!
من هربار که می بینمت مثل اون روزای اول، قلبم به تپش میوفته، دستام از هیجان عرق می کنه، چشمام چیزی جز تو رو نمی بینه. گلوم خشک می شه و نمی تونم درست حسابی باهات...
مرا در آغوش خود حل کن
معمای عشقمان را حل کن
مشکل فراقمان را حل کن
تیر نگاهت در چشم هایم حل کن
نجوای صدایت را در گوش هایم حل کن
و در نهایت دوباره مرا در آغوش خود حل کن
تمام من برای تو
و تمام تو برای من
آغوش من برای تو
و آغوش تو برای من
نگاه من برای تو
و نگاه تو برای من
قلب من برای تو
و قلب تو برای من
عادلانه است مگر نه؟!
سکوت شب
و صدای جیرجیرک ها
دست های گرم تو قفل دست های سرد من
داستان هزار و یک شب چشم های تو
و چشم هایم به داستان تو، گوش فرا می دهند!
اما تو سکوت مکن!
حرفی بزن...
مثلا بگو
《دوستت دارم》
طعم زندگی را آن هنگام چشیدم
که چشم هایت به من لبخند زد...
وقتی عاشق میشی
وقتی دلتنگش میشی
هر ثانیه برات حکم یه سال رو داره
اینطوریه که آدمای عاشق از درد دوری معشوقه ش،
توی ثانیه های لعنتی گیر می کنه و پیر می شه
منم بدجوری گیر کردم بین این همه فشار ثانیه ها...
بیا و نجاتم بده!
من آن زمان درد دل نگرانی را فهمیدم که عاشق شدم...
چشم های تو
دو گوی درخشان
گویی که چون کهکشان ها در آن نهفته است
دگر در تاریخ تکرار نخواهد شد
چشم های تکرار نشدنی تو...
می دونستی اگه عشقت رو فریاد بزنم؛ گوش عالم رو کر می کنه؟!
وقتی بهت نگاه می کنم، حس می کنم چقدر خوشبختم که خدا نگاه کردن به چشم هات رو، قسمت من کرد!
یه آدم مگه چقدر می تونه خواستی باشه؛ که تو هستی؟!
عاشقی ای دوستان کار دل است
کار دل البتّه کاری مشکل است
مبتلای دل گرفتار بلا است
ای خوشا آن دل که این سان مبتلاست...