متن عشق

دلم صبور بود تو عشق
خسته شد از داشتنت
ولی هنوز تو ذهنم
زنده نگه داشتمت
نمی دیدی چه عشقی
توی عمق چشام بود
همیشه از اِسترس
لرزشی تو صدام بود
از قبل تمرین می کردم
چی می خوام بهت بگم
هیچوقت نمی دونستی
چی میگْذره تو دلم
من باتو...

پاییز که شد
قلب ها تندتر تپیدند،
پلک ها مشتاق تر پریدند،
قدم ها بلندتر برداشته شدند!
پاییز، فصلِ سرعت بخشیدنِ عشق است؛
فصلِ رهایی از حالِ گرفته یِ تنهایی...!

صبح که می شود
برای کلاغ ها
از عشقمان بگو
بگذار یک کلاغ چهل کلاغ شود
دوست داشتنمان!
دلم می خواهد
قصه ی من و تو
برسد به گوش تمام دنیا ...




️

عشق می تواند ما را راهی جهنم یا بهشت کند، ولی با این حال همیشه ما را به جایی خواهد برد.

ردپای عشقمون / سینه برف شکافت نه کنارتوخزون / نه میشه اشک شناخت

ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺑﺮﻡ
ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺷﯽ
ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ .
‍ ‍ ‍

به عشقت دل سپردم
چه عشق بی نظیری

این عمر پر از قصه ی سرگشتگی ماست

ماییم که در هروله ی عشق غریبیم

عشق گردوی تازه است
با رنگ تاریکِ ماندگارش

اوایل پاییز
سراغت می آید
دست و دل ات را سیاه می کند
روزگارت را سیاه می کند
و سال ها
ادامه ات می دهد

مگه میشه دیدت وعاشق نشد / دلم بعدتودل سابق نشد

ای کشورم که خاک / سبزتوخانه ماست عشق تواعتبار / دلهای عاشق ماست دیوانه توایم و / این عاشقی شعورست دلدادگی میهن /زیباترین جنونست

عشق، علف هرز نیست
هر جایی نمی روید

اوینکان بریثویت

همه از عشق انتظار معجزه دارند، این که ما را تبدیل به بهترین آدم دنیا بکند. شاعر بشویم و شعرهای عاشقانه بگوییم. زیر باران ساعت ها قدم بزنیم و گریه های شبانه سر دهیم. اما من می گویم بزرگترین کاری که عشق کرده است این است که ما را همچنان...

در وادیِ تشنگان جز ایثار نبود
بر عشق بجز عشق ، وفادار نبود

چون کوه کنار علقمه با صد زخم
لب تشنه تر از میر علمدار(ع) نبود

ردنگاهت را
میگیرم و
میرساندم
به هر جایی که
آن را جا گذاشته ای
عجب سر لجبازی دارد
این عشق ...

یا نور
نور شدی تا ظلمت از دل های اسیر خاک برگیری
عشق شدی تا سردی از دل های پژمرده ؛ بازستانی
جااان شدی تا جسم های خسته مان را ؛ امان باشی
مهر شدی تا ماه بی نور نماند
عدل شدی ؛ تا ظلم از حفره ی دل ددمنشان...

‏
بدون عشق موسیقی وجود ندارد،
بدون موسیقی،
رویایی در کار نخواهد بود
و بدون رویا،
افسانه ای در کار نیست
و بدون افسانه ها،
از شجاعت خبری نیست
و بدون شجاعت،
هیچکس قادر نیست
بار غم را به دوش بکشد...

رهایی نمیپذیرفت تن من ز تو
ارام نمیگرفت ذهن من لحظه ای تهی ز تو
شور و مستی من میبارید هر دم زتو
فکر من خسته ز هرچه الا ز تو
دل مرا مرور میکرد یاد تو
چشم مرا میشست عشق تو
قلمم مینوشت هر آن ز تو
چه کردی...

عشقِ از دست رفته هنوز عشق است، فقط شکلش عوض می شود. نمی توانی لبخندِ او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دورِ زمین رقص بگردانی ...

ولی وقتی آن حس ها ضعیف می شود حسِ دیگری قوی می شود : "خاطره"،...

توهمه حواسمو/درگیرچشمت میکنی منوبه جرم عاشقی/اسیرعشقت میکنی

من چیز زیادی از عشق نمیدانم
فقط میدانم
وقتی میخواهی یک نفر را
دوست نداشته باشی
و نمیتوانی ،
یعنی دلت را بَد باخته ای ...

من دلم همین حالا عشق میخواهد...
اینکه یک نفر یک روزی می آید، دلم را آرام نمیکند،
بغضم را تمام نمیکند،
دستهایِ یخ زده را گرم نمیکند.
عشق مهم است،
حیاتی است،
همان دلیلی است که صبحها چشم هایت را باز میکند
و لبهایت را به خنده باز.
ولی کی...

دلم هواتوکرده / هوای خنده هاتو چقدتحمل کنه / جدایی ازچشاتو

سازدلتنگی بی تو / گوش منوکرمی کنه آخ چه پرسوزمیزنه / چشم منوترمی کنه