متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
توآرزوی منی کاش برآورده بشی چه عاشقونس اگه به قلبم آره بگی
ندیدم مطابقت که شدم بدعاشقت اگه کنارم باشی دل میشه غرق شادی
وقتی نمی بینمت فشارم میره بالاحسی بهم میگه که بروببینش حالا
باهرنگاه تومن شعله ورمیشم من درکنارتویه آدم دیگم
میشه بیای پیشم محوزیباییشم توکه خودعشقی میشه مال من شی
خیال چشمای توچشمم میکنه خیس هیچ جای دنیامث چشم تودیدنی نیس فقط خدامیدونه همش به فکرتوام دلم میخوادهر لحظه به چشمت سفرکنم دلم میخوادکه حین سفربه چشمای توبهم نگاه کنی وبگم بهت رازمو رازی که غیرخداهیچ کسی نمیدونه عاشقتم وعشقت منوکرده دیوونه
بگویم دوستت دارم؟
توانش نیست!
چشم هایم را ببین،
لبخندی که بر لبانم می نشانی.
شنیدی؟
به زبان نمی توانم، حال خوبم را دریاب؛
فریاد می زند...
.
عشق جانم...♥️
تو شیرین ترین اتفاق توی تلخ ترین روزای زندگیمی، قشنگ ترین معجزه...🍃
اینقدر دوستت دارم و اینقدر قلبم باهات
آرومه که شدی وصله تنم ، شدی خون توی رگام...
اینقدر باهات رفیقم ک میشه کل روزو
باهات حرف زد و حرف زد و خسته نشد.
شدی همونی...
عشق سواد نمی خواهد،
عشق تجربه نمی خواهد
مشورت نمی خواهد
عشق فقط دل می خواهد
چشم ها رفیق ناب دل هستند
آن ها می بینند و دل، صد دل مجذوب
می شود.
عشق تعهد ماندن به پای هم می خواهد
نه تجملات ...
عشق را خوب درک کنیم.
اسما...
کاش یه سندبذاری فکرم آزادکنی وای خونه خراب قلبم آبادکنی
اسم هرروزبذاریه فرصت دوباره فرصتایی بی تکرارکه خدابه توداده
خودتودوس داشته باش خودتونوازش کن خودتوتومشکلات دعوت به آرامش کن
قلب بیچاره من باورت کرده نرومن چقدگفتم بهش عاشق هرکس نشواسیرتوشداماتواسیرهوسی حتی دلم نمیادبه توبگم عوضی
خودت بهترمیدونی کشوندیم به ویرونی موندم اماچه جوری خودت انقدمیزونی
سرد است لباس گرم خود را تن کن
با هیزم عشق،،،آتشی روشن کن
دلگرم نوازش نگاهت هستم
از غرفه ی آرزویمان دیدن کن
✍بهناز محمدی (نازی م)
🍂🍁🍂🍁🍂🍁
بهترین پیروزی برای من
شکست در برابر سپاه لبخند
تو می باشد ، بی رحمانه بتاز
تار و مارم کن ای عشق
بابک حادثه
کشته ی عشق زیاد است ولی اینگونه
جان به جان دادن ما پیش تو یکبار کم است
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم
غصه معنایی نداره تا تو می خندی برایم
پیش تو از یاد بردم روزهای سختی ام را
عشق مدیون تو هستم
لحظه ی خوشبختی ام را...
برشی از ترانه
عشق،
انار سرخی ست،
در دست های دختر زندگی،
و آزادی،
گیسوی بلندی ست،
که ریخته تا شانه ی شعر...
مهدی بابایی ( سوشیانت )