شهریور یعنی: " داغِ " نبودنِ تو و بوی رسیدنِ پاییز، که غم انگیز ترین خاطره هایم از " اوست"
از تن واژه ها پیکری تراشیده ام از تو که عاشقانه بسرایمت تا مست کند جان جهان را....
پا به پای بهار بیا که زندگی بوی تازگی بدهد و از گوشهِ گوشه اش شکوفه ها بشکفد از آمدنت تو بیایی تازه این فصل معنا خواهد گرفت...
دلتنگ روزهایی هستم که معنی خداحافظ تا فردا بود. . __ . بیا قدم زدن هایمان را دوباره تکرار کنیم، این خیابان هم دلتنگِ توست...!
هوا خواه "توام" چو "تابستان" به گرمای "مُردادش"
اگر هر صبح لبخندِ دلنشین ات ونگاه مهربانت برکت زندگی ام باشد چیز دیگری از " خدا "نمیخواهم جز همیشه بودنت در کنارم....
عجب عاشقانه هایی امشب میان من و"معبودم" هست من با هزاران اسم صدایش بزنم او هر بار بگوید "جانم"
حال و هوایی دیگر می گیرد لحظه هایی که تو در کنارمنی تعبیر" بهشت" جز این خلوت های عاشقانه نیست! بودنت، بوی عشق می دهد بوی" آرامش " تو جریان حیاتی در رگ زندگی
آرامشِ جان... من را در حصار آغوشت حبس کن تا صدای قلبِ "تو"را رسا تر بشنوم ای تنها دلیل زنده بودن "من" همیشه در کنارم بمان.
گاهی... نه آهنگی حرف دل تو را می زند نه "شعرهایت" باید ،همان لحظه آغوشش باشد ،زبانِ احساس اش تا دلِ بی قرار ات را آرام کند
وقتی تو را دارم ، همه ماه ها مثل اردیبهشت عاشقانه اند پر از شعرو غزل... پر از حس دوست داشتن
اینقدر عطر ِآغوشت عمیق هست... تا عمق وجودم فرو رفته یقین دارم "تو" با بهار آمده ای این طور ... دل بُردن را فقط ، فصل بهار خوب بلد است.
تو مثل هیچ کس نیستی نگاهت لبخندت چشمان دل فریبت تو قشنگ ترین دختر تاریخی در نگاهِ من
بَهارجان ببین... چقدرآغوش اش دوستداشتنی ست لبخند اش زیباست بوسه اش شیرین اینگونه که من عاشق اش شدم تو به زیبایی آن نمیرسی...
من انگیزه دادن را خوب بلدم حتی به " خودم " امیدی که شاید تو بیایی مرا زنده نگه داشته است...
پا به پای بَهار بیا .. که زندگی بوی تازگی بدهد ، و از گوشه گوشه اش شکوفه ها بشکُفد از آمَدنت .. تو بیایی؛تازه این فَصل مَعنا خواهد گرفت ..
حالِ من حولِ محور توست بیا موقع تحویل سال اَحْسَنِ الحالم کن..
گفت عشق را برایم معنا کن زیر لب آرام گفتم"چشمانت"
کاش شبی بیاید که "با هم" ستاره بِشماریم جایِ غم، آرامش موج بزند بین مان دور شود "دلتنگی " از دلِ مان
از وسعتِ لبخند تو جان می گیرد زندگی ... بگذار لبخندت حالِ تمامِ روزهایِ مَرا خوب کند...
جانا دورِ زندگی مان حصاری کشیدم به بلندای عشقم به تو که هیچ چیزی نتواند ما رو از هم جدا کند. مگر دیگرنفسی نباشد...!
دستپاچه می شوم وقتی... نگاهم میکنی و همین عاشقانه ی ساده یعنی عشق...
با تو بودن دل نشین تر می شود این ساعت های آخر پاییز... شب یلدا هرچه بلند تر حال من بهتر و بهتر...
پاییز هم رفت! حساب کن! با مهربانی ، دل چند نفر را بدست آوردی و با غرور، شیشه ی چند دل را شکستی؟ مهربان باش ،عاشقی کن که جوجه های آخر پاییزت مهربانی باشد و عشق و محبت