متن پاییزی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پاییزی
وقت رفتن بود!
رفتن به آن سوی خاطراتِ خوب
رفتن از فصلی که
یاد آورِ
چَشم های عاشق اش بود
باد آرام گفت :
دست باید کشید !
از بودن های مکرر،
از سال های دور ...
از خزانی که افکار شبانه را
قلقلک داد ،
باد آرام چشم هایش...
خدا حافظ پائیز !
ممنونم از تو ،
ممنونم که
خاطراتِ فراموش شده را
دوباره زنده کردی
ممنونم برای ...
بو*سه های برگهایت
روی کفش های تنهای ام
ممنونم از نگاه های
مِهر آمیزِ بارانِی ات
ممنونم از تو ،
برای بودن های تکراری ات
خدا حافظ پاییزِ ...
پائیز...
مگر می شود !؟
پائیز از راه برسد
دلی تنگِ خیابان نشود
مگر می شود
پائیز بخندد
دلِ عاشقی غَنج نرود ،
چَترش را بیاورد و
هیچ کسی عاشق نشود!؟
رعنا ابراهیمی فرد
فصلی هستم برگ ریزان !
وقتی دلتنگِ
روزهای کودکی می شوم
وقتی ...
امید هایم زرد رنگ ،
نگاه های جوانی ام را
به صلیب می کشد !
فصلی هستم برگ ریزان !
وقتی تَنم ،
پشیمان ...
دورِ خاطره های خاک خورده
چرخ می زند
وقتی ...
عَهد ها...
روبه روی پنجره ای
رو به درختان
رو به پائیز ،
دریچه ای رو به پاکی ،
هوای دل انگیز ...
یادِ دستانی هستم
که همچون ماه ،
زلفانِ پریشان از دوری را
نوازش می داد
یادِ نگاه هایی که
ایمان داشت به مهربانی ام
به زیبائی های درونی ام...
چَشمی لابه لای فصلی که
خَزان و بارانش ،
وردِ زبانِ عاشقان است
روی نیمکت های سرد ،
زیرِ برگ ریزانِ درختان خیس
به انتظارِ دیداری ست
که هیچ گاه ...
قرار نیست اتفاق بیفتد !
رعنا ابراهیمی فرد
پائیز آمده است
بیا دل هایمان را
کمی با آب باران بشوئیم !
بیا حرف هایمان را
رُک تر بزنیم !
قضاوت های بیجا را
پشت کوه هایی دور
پنهان بکنیم
کمی مهربان تر
صادق تر ،
کمی بیشتر عاشق بشویم
رعنا ابراهیمی فرد
فراموش کردم
اولین خنده ی صورتش را !
فراموش کردم
دستهای عاشقش را
فراموش کردم
هر چه بود و هر چه شد را
هر چه گفت و
هر چه گفت و
هر چه گفت را
فراموش کردم سکوت پائیز را
خیابانی مُمتد
قدم های عاشقانه را !
قاب عکسی مانده...
پائیز بود که دیدمش
چنگی به دل نمی زد
تصوراتم را به هم ریخته بود
دستهای زُمختی
که روحِ لطیفم را چنگ میزد
و شاید او کمی بی ادب !
و من شاید کمی حساس تر بودم!
اما پائیز عشق را خوب بلد بود
قدم های پائیزی
در خیابانی ممتد...
در یک روز پائیزی
خزانِ برگها با من حرف زد !
در یک روز پاییزی
پسری دلش برایم تَپید
در یک روز پاییزی
اولین شعر خوشبختی را سُرودم
در یک روز پائیزی
دلم برای هیچ کس تنگ نشد !
در یک روزِ پائیزی
زیر باران خوشحال بودم
دروغ است می...
گمان می کنم راست می گویند :
پائیز فصل عاشقان است
فصلِ دلهایی که با یک نگاه لرزید
با یک صدا خندید ،
فصلِ دستهای دلتنگ
برای گره خوردن زیر باران ،
برای عشق ورزیدن
فصل نیمکت های زرد تنهایی
که منتظر ...
چَشم به راهِ یارِ گمشده در جنگل...
پائیز که می آید ...
یادِ چشمانِ خیسِ دخترِ همسایه
می افتم
یادِ چشمانِ خزان زده ی پاییزی
یادِ جاده ی عشقی یکطرفه
یادِ شبهایی که
لابلای خیال های گیجِ عاشقانه
سرک می کشید !
از این شاخه به آن شاخه ،
کسی نمی داند پائیز سالها بعد ...
او...
تو باشی و من و دریا و ساحل
نمِ بارانِ پاییزیِ خوشگل
دو فنجان چای داغ و شعر حافظ
دلم می خواهد اینک یارِ همدل
هایکو برای پائیزی
پاییزان شعر:
گل های شیپوری
آهنگ پاییز
باغچه آماده باش
پرویز مخدومی
کاکایی ها رفتند
پشت سرشان هم
نگاه نکردند
پرویز مخدومی
مه شبانگاهی
آیا کسی ناکام
از دنیا رفته است؟
پرویز مخدومی
بین گل های شمعدانی
ذکر خیر توست
پروانه!
پرویز مخدومی
دختر پاییز
دم بخت...
باد پاییزی..
چه زیبا میسرایی عشق را در گیسوان عالم هستی
بیا مجنون من
محرم تویی...
چون گیسوانم داده ای بر باد...
1401/04/21
پیروز پورهادی
من میتوانم در چشمانت خیره شوم
و بدون به زبان اوردن کلمه ای بگویم که دوستت دارم
من میتوانم از فرسنگ ها فاصله تو را در آغوش کشم
دستانت را بگیرم و تورا به یک عصرانه در پاییزی ترین روز های ابان دعوت کنم
و تو میتوانی از دورترین نقطه...
کمی برفی
کمی بارانی
کمی پاییزی
کمی بهاری ست
هوای دلم