گُل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم چراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم
دانه دانه شد شب/هندوانه افتاد/یلدا شکست
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی
عاقبت در شبِ آغوش تو گم خواهم شد دل به دریا زدن رود تماشا دارد...
هزار شب به سحر آمد و سحر شد شام ولی شبی که تو رفتی، سحر نگشته هنوز
همه خوابند.. مرا در همه شب بیداریست
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند من کافر همه شب با تو به آغوش کشم...!
کاش پایان یکی از این روزها ، شب نباشد تو باشی ...
هر شب بدون بوسه جدا میشوی ز من انگار بر دهان تو فردا نوشته اند .
ای دل صبور باش و مخٖور غم که عاقبت این شام، صبح گردد و این شب سحر شود
نگو که شب شده راحت بخواب، راحت نیست! که بی تو این دلِ تنگ و خراب راحت نیست
به گمانم شب را وقتی که خدا دلتنگ بود آفرید ...
بیهوده خروس لعنتی می خواند شب می رود و دوباره شب می آید
دکمه های شب وا ماه انگشت نما
دلم میخواد بودنت مثل قصه روز و شب باشد...
آغوش تو تمام هستی من است..️ ️️️
شب،پناهِ من شو.. در آغوشم بگیر تا شب را برایت معنۍ ڪنم
اگہ قلبم شب بود، تو ستاره ش بودی.... ️️️
بهانه که تو باشی شبم میشود شیرین ترین ️️️
از چشمانت رد شب را بیرون کن امروز صبح دیگری ست...!
لطف کن، از وسطِ خاطره هایم برخیز دورشو ای شبِ بی حوصلگی در پاییز
باشی، شب از روز روشنتر است!
من به تو مرطوبم طوری که اندوه به شب
من پر از فکر توام هرشب خود را تا صبح