آنک بی باده کند جان مرا مست کجاست
منم آن مست و پریشان نگاهت که دلم تو و احساسِ تو را میخواهد...️
در ساغر تو چیست که با جرعه نخست ، هشیار و مست را همه مدهوش می کنی؟
مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که عالم مست اوست
آنقدر از تو پُرم که بایستم مقابلِ باد پشتِ سرم جهان مست میشود .
شاهی که بر رعیت خود می کند ستم مستی بُود که می کند از ران خود کباب .
بنازم چشم مستت را که سرمست جهانم کرد...
با یک فنجان چای هم می توان مست شد اگر اویی که باید باشد،باشد.
چیه این بارون؟ بوش ، صداش ، حسش آدمو مست میکنه؟!
عشق یعنی در میان صد هزاران مثنوی بوی یک تکبیت ناگه، مست و مدهوشت کند..!
مست عشق تو ام جانا
من همان مستِ خراب و تو همان زاهد شهر ما دوتا تا به ابد دشمن هم میمانیم
پیمانه را به دست اجل بسپرو برو ای زندگی شراب تو مستم نمی کند
مست و خرامان میرود در دل خیال یار من
خنده هات مستم میکنه
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
مست رود نگار من در بر و در کنار من هیچ مگو که یار من با کرمست و با وفا
راه مست بود هر چه که می رفتیم ما را به جای دیگری می برد
امشب این کافه مست تر از من است روی تمام صندلی ها تو نشسته ای
چشمان تو شراب است و من مست آن چشمانت
خواهم که تو را تنگ در آغوش بگیرم از هرم تنت مست شوم مست بمیرم
نام تو مرا همیشه مست میکند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب
امشب این کافه مست تر از من است روى تمام صندلى ها تو نشسته اى
میترسم از آن چشم سیه مست که آخر از ره ببرد صائب سجاده نشین را