بگو چه مرگته که دوباره میخونی دوباره بی فایدس خودت که میدونی بگو چه مرگته که بازم پر از حرفی سراپا آتیشی تو این شب برفی هنوز منتظری بیاد و یار تو شه بهار تو مرده دلت چقدر خوشه پرنده ای اما اسیر کوچ خودت همیشه هم میرسی به هیچ...
بگذار نقش هایمان را جا به جا کنیم تو منتظر بمان من بر نمی گردم...!
زندگی یک نفر را سرسخت می کند، یک نفر را ضعیف یک نفر را بی بند و بار! گاه بی رحم است و خونمان را در شیشه می کند. گاه مانند کودکی مهربان، محبت را برای مان معنا! و گاه دایه ای دلسوزتر از مادر می شود و رنگ از...
قهوه اگر تلخ است چه انتظار بیهوده ای ست شیرین کامی فال را