صبح باشد و پائیز و یار .. در بوسه یِ صبح حاجتِ هیچ استخاره نیست!
با اولین بوسه ات روحم بی وزن شد آنچنان که از تنم پر کشید.
کنج لبهایت برای بوسه چیدن عالی است طعم شیرین لبانت را چشیدن عالی است
تلاش بوسه نداریم چون هوسناکان نگاه ما به نگاهی ز دور خرسند است
با من بجنگ بعد بغل کن مرا ببوس اینگونه بوسه ها و بغل ها غنیمت است
به جای بوسه های تو به روی گونه هام برفه دروغه لیلی ومجنون تموم قصه ها حرفه
واحد شمارش معجزه " بوسه های توست "
جای هر بوسه ات نقشه ی گنجی ست روی جانم...
بهار یعنی غنچه ی بوسه ی لبهایم در میان باغ لبهایت شکوفه کند
وقتِ رفتن بوسه ی آخرمان با چشم بود !
تمامِ خاطراتِ بد را دور ریختم جایِ بوسه ات را به کدام رفتگر بسپارم؟
بردیم رنج گنج میسر نشد یک بوسه داد گفت" بی حساب شدیم"
بوسه بر سیگار شب ها،رو به روی خانه ات با لبانم به خیال تو خیانت می کنم
خوابت را آماده کن! یلداست وُ خیالِ بوسه ای طولانی در راه
کال شده است رویاهای من مثل بوسه های تو
«صبح» باشد و پاییز و یار در بوسه ی صبح حاجتِ هیچ استخاره نیست!
صبح آمد و غم رفت و دل آرام گرفت بوسه از دامن تو سَروِ گل اندام گرفت.!
در من از " تو" ؛ یادگار بوسه هایی مانده الحق شاهکار...!
چه خوب می شد اگر در شریعتت بانو جواب بوسه شبیه سلام، واجب بود
با تو هر بار سلام و با تو هر صبح بهشت خیرِ هر روزِ من از بوسه ات آغاز گرفت
از خود دفاعی نداشتم وقتی لبان او حالت بوسه داشتند
شهریور است... بیا و امتحان تمامِ بوسه های تجدید شده را یکجا از لبانم بگیر...
به لب هایم اعتماد کن ... جز بوسه... چیزی نمی گویند ...
بوسه کاشتم در گندمزار عشق خسیس بود خوشه چین