سر و جانم به فدایت که چنین ناز سرشتی
از تو حرکت... از من دوست داشتن... برکت از این زیباتر...
اول اندر کوی او جز نقش پای ما نبود آخر آنجا از هجوم خلق، جای ما نبود
هر که از عشق تو پرسید ،به او گفتم شکر... پیش مردم،گله از یار؟! همینم مانده ست...
عاشقانه هایم را بخوان و بدان؛ دوست داشتن، نه عقل میشناسد، و نه منطق .. فقط یک من میخواهد، و یک تو ... ️️️
که حلقه یِ آغوشت سلسله یِ محکمی ست از جنسِ آفتاب، من روشنیِ را باور دارم...
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم
انتخاب من فقط تویی عشق جانم
تو همه جونمی جونم فدات
تنها این را می دانم که دوس داشتنت لحظه لحظه ی زندگیم را می سازد و عشقت ذره ذره ی وجودم را...
جریان دارد رنگینکمانی از عشق در رگهایَم مرا با هر باران به یاد بیاور.
انار سرخ دلم به پیشوازِ نگاهت ترک برداشت دانه دانه هزاران شد
صبح که می شود تو چکیده می شوی از سر انگشتان احساسم
بوسهِ بوسهِ تو را خواهم نوشت بر دفتر دی....
تو خودت هم نمی دانی یلدا باشد و نباشد من یک دنیا منتظرت می مانم
کافیست تو باشی من می شوم برف می شوم باران کنارت می مانم
دلم بارشِ احساسِ است بر گلویِ درد
غزل غزل شعر ست نگاهت ردیف کن قافیه چشمانت را بر وزن دوست داشتنم
من آرام آرام لبخند می زنم تو بلند بلند عاشقم می شوی
نگاهم که به چشمانت می افتد حواسم پرت می شود آن طرف دوست داشتنت دوباره ودوباره مستت می شوم
رنگین کمانِ مهرتوست دانهِ دانهِ اشعارم مریم گمار
رگبارِ عشق بود عمقِ نگاهت
تا همیشه چشم به راه عطرت می مانم چشم انتظاری تو زیباترین بی قراری دنیاست
چشم هایم را که می بندم خیالت با دلم می رقصد دروغ است اگر بگویم دربند چشم هایت نیستم