چهارشنبه , ۱۸ مهر ۱۴۰۳
تو باشی دست غم در کوچه های عشق زنجیر است به جز یاد شما هر یاد دیگر دست و پاگیر است...
یاد دلنشینت ای امید جانهر کجا روم روانه با منست...
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟...
من خاطرم...از دیروزها هست و همین امروزاز فردا و فرداها تو یاد هست؟!...
پرپر شدم شبیه گلی در هجوم بادآن کیست تا بیاورد اینک مرا به یاد......
و یاد روشن ِ تو آفتاب است مراو عشق چیست به جز روشنایِ یادِ کسی......
آنچه در یادش نماندهیاد ماست...
شب رسید و درد عشقت باز هم شدت گرفتمثل دندان درد، شب ها یاد آدم میکنی......
ز دیده... می روی اما... نمی روی از یاد......
درد آورست این که بفهمی دلبر ت عمریست هرشب به یاد دیگری در بسترت خواب است...
عطر موهایت در بادطعم چشمانت در یاد.....
زن میتواند چنان نفرت بیاموزد که دلبری را از یاد ببرد....
سلامتی اون رفیقی...که پیشمون نیست ولی تو قلبمونه!به یادمون نیست ولی تو یادمونه!بی خیالمونه ولی همش تو خیالمونه!...
وقتی عشق به پایان میرسد بدان که عشق نبوده است عشق را باید زندگی کرد نه آنکه به یاد آورد....
عشقت به دلم درآمد و شاد برفتباز آمد و رَختِ خویش بنهاد برفت !گفتم به تکلف دو سه روزی بنشینبنشست و کنون رفتنش از یاد برفت...
صدای تیشه فرهاددوباره میکشد فریادکه ای شیرینتر از جانم چرا بردی مرا از یاد......
مثل خاراندن یک زخمپس از خوب شدن،یادیکعشقعذابیستکهلذتدارد...
یک نفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا...
شاید کسی که با او خندیده ای را فراموش کنی،اما هرگز کسی را که با او گریسته ای از یاد نخواهی برد......
مرابه یاد خیابانی بیندارپُر از پاییز و مردی که...دست هایم را به مهر می گرفت!...
عاشقت بودم ولی،ناجور سوزاندی مرا..نقره داغش می کنم دل را ؛اگر یادت کند.....
یاد آن شبکه دلش را به دلم داد بخیر......
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی !یادت بخیر یار فراموشکار من......
پنجشنبه استفاتحه ای بفرستیم برای تمامآنهایی که در بین ما نیستندولی دعاهایشان هنوز کارگشاستو یادشان همیشه با ماست...
همچون تو نباشد به دلم یاد و نظر را...
عاقبت یک روز یک نفر می آید و تمام آن هایی که رفته اند را از یاد می برد...
بهار آیینه یاد تو باشدگل خورشید همزاد تو باشدبه هر دشتی که سرخ از خون مردی استطنین سبز فریاد تو باشد...
جسمم را ...گوری نگه میدارد و نامم را سنگییادم را نمی دانم!!شاید هیچکس...
مرگهمیشه که نکشیدن نفس نیست!مرگ گاهی رویای داشتن کسی است کهشب و روز به انتظار آمدنش هستی!و او حتیرد کوچکی از یادت را هم به یاد ندارد...!...
گاهی از یاد من میرودکه به یاد تو باشمای که یادم به یاد تو محتاجهر دقیقه خودت را به یادم بیاور...
در دیده من جمله خیالند و تو نقشیبر خاطر من جمله فراموش و تو یادی...
من یاد گرفتمآدما میرنحتی اگه هزار بارقول داده باشن که می مونن......
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنمدیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را...
- تنها زندگی میکنی؟+ نه، یاد کسی با من است......
مرا به یاد خیابانی بیندازپر از پاییزو مردی کهدست هایم را به مهر می گرفت......
- یه چیزایی رو آدم هیچوقت یادش نمیره!مثلاً اینکه ،اون لحظه که بهت احتیاج داشتم،کجا بودی؟...
پدرمامشب افتاده به جانم تب یادتچه کنم...!؟...
چشم تو روى من غم زده شمشیر کشیدقلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید...
صافی آبمرا یاد تو انداخت رفیقدلت سبزلبب سرخچراغت روشن......
انگشتم را نخ بسته امتا به یاد آورمفراموشت نکرده ام......
از خواب چو بر خیزماول تو به یاد آیی...