پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
قسم به ...پاییزی که آمده است...و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها...در حال افتادن ! قسم به بوسه های آخر...و به باران های گاه و بی گاه و به آغوش های خالی...قسم به عشق ! که من پاییز به پاییز...باران به باران آغوش به آغوش ...دل تنگ توام.... !...
رنگ صدای تو را دوست دارم...رنگ صدای تو سپید است...سپیدِ مایل به عشقبا رگه هایی از آفتاب و باران...حرف بزن !من به ملودی خوش آب و رنگِ صدای تودل بسته ام !...
مرا بوسیدی و پاییز من هم شد تماشایی!...
دلم را...بر می دارم...سَرِ قراری می آیم ...که باهم نداشتیم ...شاید آمدنت اتفاق افتاد ....عشق را دست کم نگیر...!...
پاییز جان...نارنجی خوش آب و رنگم...لطفا هوای چشم های خیس...و گونه های تر را داشته باش....کمی هم حواست به...قدم زدن های طولانی و بی هدف...بغض های بی شانه....و دست های سرد و خالی باشد...این روزها دل های بی قرار کم نیست...فدای تو شهریور !...
قسم به پاییزی که در راه است...و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها...در حال افتادن !قسم به بوسه های آخر...و به باران های گاه و بی گاه...و به آغوش های خالی...قسم به عشق...که من...پاییز به پاییز...باران به باران...آغوش به آغوش دل تنگ توام.... !...
به دل هایمان عشق بدهکاریم...سرانگشتی هم که حساب وا کنیم...سر جمع می شود...هزار هزارتا بوسه...و یک عالمه بغل...کمی نزدیکتر بیا....بغلم کن...تا ببوسمت......
سپید و مَلمَلی دوستت دارم... شبیه شکوفه های سیب... تو وسوسه ی سرخ و شیرین منی ! میخواهمت ؛ برای همه فصل هایم ... برای همه روزهای عاشقی ام ......
پَر و پا قُرص ایستاده ام...سَر دوست داشتنت...کوتاه هم نمی آیم...کوتاه آمدن ...بهانه ی آدم بزرگ هاست...دلِ من ...در بازی عشقِ تو هنوز کودک استکودکی لجباز که...تا مال خودِ خودش نشویدست بردار نیست !...
زن موسیقی ست...نُت به نُت عشق...سمفونی آرامی کههمه ی تو را می بَرد ...تا مرز بوسه و آغوش...جایی که با هر دوستت دارم...مست می شوی...رها...میان زمین و آسمان ها......
امشب کنار عکس تو . . .من خواب رفته ام . . .ازبس که گریه شُسته مرا...آب رفته ام...مثل لباس های رها روی بند رختپیچیده ام به یاد تو ....بی تاب رفته ام . . ....
حوالی گردن تو ...پشت شیب ملایم شانه هایتمزرعه ی خشخاشی است...که نفس نفس...به سمت جنون می بَرَدمو من ...سرخوش از حال و هوای عشق...برای همیشه همین جا می مانم....
تو را به باران قول داده ام...و به شب پرسه های خیس...زیر نور ماه !تو را به تنهایی ام...تو را به دلم قول داده ام...و می دانم...تو آن قدر خوبی ...که روی عشق را زمین نمی اندازی !...
و سالهاست...دلم برای کسی می رود...که آمدن بلد نیست......
جونم واست بگه...عشق کلاه شاپو نیست...که ی روز مُد بشهو ی روز دیگه بیفته از مُد...نَقل عاشقی...نَقل دیروز و امروز نیست که...نَقل ی عُمره...قبل حضرت آدم...تا قِیوم قیامت...راستشو بخوای...من میگم...دلی که با عشق زخمی نشه..دل نیست !ی مشت رگ و پِیِ...خشت و گلِ...به هیچ دردی نمی خوره !و اما عشق...تا دلت بخواد...شیرینه !هم خودش...هم دلتنگی هاش...شیرینه !قنده !عسله !حلواست !تا نچشی نمی فهمیچی می گم !ب...
پاییز ...عزیز دُردانه ی فصل هاست...سوگُلی دل های عاشق...فصل باران های زود به زود...بوسه های خیس...و چترهایی که ....عشق را خوب می فهمند......
هنوز پاییز نیامده.....دلم باران می خواهد...از آن باران های عاشقانه....می خواهم بی آن که کسی ...بو بِبَرد....یک دل سیر تو را ببارم........
می بوسمت....هر روز...روزی هزار بار...به نیت عشق...قُربة الی ا......
آجر به آجر...بند بندم بغض و دلتنگی ست... تنهایی از من آخرش یک مرد خواهد ساخت......
بین تمام هستی و دار و ندار من... دل برده ای...به جان خودم !!خوش سلیقه ای......
فصل بهار را ...از همه ی فصل ها بیشتر دوست دارم...و ماهِ اردیبهشت را...و روزِ بارانی را...و لحظه ی بوسیدن را...عشق راتو را...من تو را از همه بیشتر دوست دارم......
عشق با انگشت های کشیده...پیانو می نواخت...من پابه پای پونه های وحشیمی رقصیدم...باران می آمد...بهار نارنج ها همه مست...هوا هوای تو بود......
دلتنگ که می شوم...پنجره ها را می بندم...کرکره ها را پایین می آورم...و روی سردر قفسم می نویسم...به علت برودت هوای عشق...همه ی پروازها به مقصد آسمان مسدود است......
من شب های عاشقی را ...بلند و طولانی دوست دارم...و بوسه ها راشیرین و سرخ...شمرده و دانه دانه...شبیه انار...پس قرارمان باشد شب یلدا....می خواهم کمی بیشتر دوستت داشته باشم......
دیشب دلم...روی دست هایم جان داد...این روز های آخر...به دور دست ها خیره می ماند...بی صدا بغض می کرد...و گاهی آه می کشید...چشم به راه بود...می فهمی ؟! چشم به راه.......
افتاده بود تازه هوای تو از سرم...با بوسه ای دوباره مرا مبتلا مکن......
غم یار را ...جار نمی زنند...وگرنه کلاغ ها ...جای غار غار...می گفتند ...یار...یار...یار!!...
گنجشک ها شلوغش می کنندوگرنه...یک بوسه پشت پرچیناین حرفها را ندارد !...
از بس که گریه شسته مرا آب رفته ام......
آوار یعنی ...نداشتن شانه های تو...وقتی دلتنگی هایم در من فرو می ریزدوخشت به خشت... ویران میشوم !!!...
عشق ...برایم خوابی دیده است...پر از بیشه های سبز خیال...من...لابلای تمشک های وحشی...سرخ سرخ رسیده ام...و چشم به راه...آمدن تو...تاصبح...بیدار مانده ام......
تو بوی خوب عشق می دادی از اول هم...وقتی تو را دیدم دل گنجشکی ام لرزید......
از دوری تو خون جگر می خورم بگو...تکلیف روزه های من دل شکسته چیست؟...
شمعدانی شده امتا به ساقه ی نازک تنهایی امدست می بریبوی خوش دوستت دارمهمه ی ایوان دلم را بر می دارد......
ای کاش که امشب به درازا بکشد عشقچون موی بلندم که به دست تو کمند است..️️️️...
بوسه باشد برای فردا...من با شبِ چشم های تو...️حرف ها دارم.حرف ها... ️️️...
لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی ستمجنون شو و در کوه و بیابان بغلم کن !!...
دلم آغوش می خواهدبپوشانم تن عریان غم ها را......
رو به هر راهی که می روم...رو براه توام...رو به راه سرزمین آغوش تو...رو به راه چشم های تو...من ...حالِ دلم همیشه با تو روبراه است...️ ️️️...
و چشم های تو همان کافه ی دنجی است که قهوه هایش حرف ندارد!!!...
فصل بهار را از همه ی فصل ها بیشتر دوست دارم و ماهِ اردیبهشت را و روزِ بارانی را و لحظه ی بوسیدن راعشق را ، تو را ...من تو را از همه بیشتر دوست دارم !...
تو نگاهم بکنی من بی هوا میبوسمتماهی لبهای من میلش به دریا دیدنی ست...