شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
شمع همدم بود با پروانه تا آمد نسیم این سخن چین شمع من را قاتلی دیوانه ساخت مهدی فصیحی...
خاطراتی دارمکه از من می ترسندمی داننددیگر آن آدمِ دیروز نیستمدر گوشه ای پنهان می شوندکه مبادابا لمس شانچون کاغذی نازک تیکه پاره شان کنم.......فیروزه سمیعی...
امروزقهوه ام تو بودیکافه و شمع و کتابپاییز و برگ های ریختهقهوه امروزملمس دست های تو بودسیرم از روزهای بی پایانولی هنوزبه بوی تو محتاجم...«فیروزه سمیعی»...
🍂ما پروانه های درون شیشه ایم🍂عرق می ریزیم بر آتش سرد🍃تا بال هایمان به وحشت نچسبد🍁چند قطره روشنی🍂زندگی را گواهی دهد🍁در سایه های تاریک🍃در دل گورهای ناپیدا🍂🍃☘️فیروزه سمیعی☘️🍃https://t.me/Pangarah...
☘️🍃پرنده می خواند در دل شب به یاد لانه اش/رود می گذرد غمگین و خاموش در انتظار عشق/🍃☘️....فیروزه سمیعیhttps://t.me/Pangarah...
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟(حافظ)...