شعر مهدی فصیحی رامندی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر مهدی فصیحی رامندی
شمع همدم بود با پروانه تا آمد نسیم
این سخن چین شمع من را قاتلی دیوانه ساخت
مهدی فصیحی
سرو صحرا، گرچه تنها، بهتر از خس بودن است
-مهدی فصیحی
بر پشت بام خانه با شب می نشینم
چشمم را بر آسمان سیاه می گذارم
- به چه خیره ای؟!
+ به ستاره روشن
سال هاست بر او چشم دوخته ام
اما چیزی نمی گوید
برایش می رقصم
شعر می خوانم
تا سحر اشک می ریزم
فقط گاهی چشمک می...
حمیمم عیب خاموشی مزن بر سروِ رعنایم،
بیابی هم سکوتی هم سکونی در خراب آباد
(مهدی فصیحی رامندی)
تو دیدی زندگی کردنِ یوسف پایِ زاویرا
لذا زاری نکن از تلخِ کامی ناامید اینجا
(مهدی فصیحی رامندی)
سالی ست، سروِ سبزِ سوزنیِ سربلند را تاک ها، پوشاندند و خم کردند
رنگ ها می بینند
علف ها انتظار می کشند
باد ها هو می کشند
حمیم، مستانه
در کنجِ میخانه
می خواند شاخه نباتش را
/ مهدی فصیحی رامندی
ماه و دلبرم نامد، شمس و دلبری آمد،
شام و روز و یک صحرا، این دو سر نمی جمعد
((مهدی فصیحی رامندی))