شعرایران
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرایران
ما دل و جان به کف آوردیم، به فریاد رسید
شهر اما وسط مرگ، نفس میکشد از گندِ دروغ
حسن سهرابی
عمریست دلِ خسته، به راهت نگران است
چشمی به ره افتاده، ولی باز نهان است
رفتی و دل افتاده به تردید و امید
کاش آیی و بنشینی، نه چون کس که روان است
شبها دلِ دیوانه زِ شوقت شده آتش
آه ای تو که پیدایی و عشقت نگران است
یاد...
حسن سهرابی
از چشم تو آغاز شد ماجرا
افسانه شد این قصه آشنا
حسن سهرابی
در حال بارگذاری...