باید ببندم دهان احساسم را کلید واژه ی آزادی با اسارت برادر است
در آزادی چه غوغاییست امشب نبردِ پُر تماشاییست امشب لبت پیروزی، استقلال چشمت چه شهرآورد ِ زیباییست امشب
گونه هایت قرمز و آن چشم هایت آبِیَ اسْت صورتت آزادیِ این جمعه های دربِیَ اسْت
من با چشمان تو... اندوه آزادی هزار ... پرنده ی بی راه را گریسته بودم و تو نمی دانستی...
ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید بنگر کزین ره پر خون خورشیدی خجسته رسید اگر چه دلها پر خون است شکوه شادی افزون است سپیده ما گلگون است که دست دشمن در خون است ای ایران! غمت مرساد جاویدان شکوه تو باد راه ما، راه حق، راه بهروزیست...
تمامی الفاظ جهان را دراختیار داشتیم ، و آن نگفتیم که به کار آید چرا که تنها یک سخن یک سخن در میانه نبود آزادی ما نگفتیم ! تو تصویرش کن….........
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همهخوابند، کسیرا بهکسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست...