متن آیینه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آیینه
ylda nvis چه قهقهه های دروغی سر دادم ...
که مبادا نشانی از تاریکی درونم پیدا کنند ...
چه روز هایی که آیینه تنها همدرد غم هایم بود ...
از ترس ضربه هایشان به تنهایی بر سکوی زندگی رقصیدم ...
آن زمان که باید تنگ بغض را می شکستم و...
دلم پر شده از غمی شوم.
نفس هایم از شدت سرما یخ زده.
نمی دانم در کدام زمستان جا مانده ام!
چشمانم مانند لایه ای پر مه و غبار بر روی آیینه نشسته... .
اما خوب می دانم که دلِ من تنگ شده که نه می خندد و نه می...
آیینه دروغ می گوید
وقتی دستِ چپش را از دستِ راستِ تو بالا می آورد .
تا با ضد
تعادلِ هستی, بنایش توهمی راست باشد....!
حادیسام درویشی