پدر نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست
وقتی غمگین هستیم، عمیق تر عاشق می شویم.
چون نباشی تو چه عید است و چه نوروز مرا ...!
آخرین جمعه ی اسفند تو را کم دارد
وابستگی پیدا کردن به کسی که متعلق به تو نیست ، یعنی مرگ تدریجی ... .
من به قربان خدا چون که مرا غمگین دید بهر خوشحالی من در دلم انداخت تو را
پدر عزیزم جای خالی تو را هیچ جور نمیشه پر کرد.
و همان روز که از غصه مرا ویران کرد خانه اش عقد کنان بود نمیدانستم
درد آورست این که بفهمی دلبر ت عمریست هرشب به یاد دیگری در بسترت خواب است
برف میبارد و همه خوشحالند و من غمگین... دارد رد پاهایت را می پوشاند برف!
امشب شب تولد من است ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض عزیز
امروز لابلای گل ها مادر هیچ رد پایی
روز مادر ساعت خوابیده بود پروانه ای روی صندل
ترجیح میدم با تو غمگین باشم، تا با دیگران شاد.
یک خاطره داریم و یک خروار شب ....
شب میلاد من ِ بی کس و کار است ولی باید امشب بروم شام غریبان خودم
غمگینه که بخوایش و نخوادت و غمگینترش اونه که بخوادت و دیگه نخوایش. .
باغِ صبور و خسته از دیماه غمگینش برفی بدونِوقفه میبارد به تسکینش
گاهی شادترین غمگین جهانم....
ای کاش راه خانه را گم کرده بودم روزی که دیدم کفش هایت پشت در نیست
هوای سرد بهانه بود قلبت برای دیگری می لرزید
اون که تو خودخواهی هات مرد... دل من بود...
هوا هوای جدایی هوای تنهاییست ...
برای پاییز امسال رنگی نمانده...